يک روش از کار
استالينيستی
توسط گرايش
مازيار رازی
من
از اين همه
سخت جانی
حقيقت در تعجب
ام. حالا رفقا
خواهند گفت چه
شده که علیرضا
بيانی ديگر توی
صفحه ی فيسبوک
ياشار آذری نمی
آيد تا با
صدها کامنت
مسأله را لوث
کند تا اصل قضيه
گم بشود.
اطلاع می دهم
که او را بلوکه
کرده ام، به
چند دليل:
1- برای
اين که پيشروی
کارگری او را
بهتر بشناسد
من به حد کافی
معظمه دارم و
نيازی به بيش
تر از آن نيست.
2- برای
يک اکثريتی
لومپن در هيچ
جای دنيا
اينقدر آزادی
نمی دهند که
بيايد و به
ديگران توهين
کرده، تهمت زده
و دروغ بگويد،
که من داده ام.
3- حالا
ببينيم بعد از
علیرضا بيانی
نوبت کيست. تا
فرصتی هم به
او داده شود
تا حق بقيه ی
اعضای گرايش
مازيار رازی
خورده نشود و
دموکراسی
رعايت گردد.
4- حالا هر
کس ديگری را
بفرستند باز
مجبور است از
همان فرهنگ علیرضا
بيانی
استفاده کند.
چرا؟ به دليل
اين که حق به
جانب آن ها
نيست. زمانی
که حق به جانب
تو نيست ولی
توان قبول
اشتباه را
نداشته و نمی
خواهی
عذرخواهی کنی،
مجبوری که خود
را محق جلوه
بدهی. در چنين
وضعيتی مجبور
می شوی مثل علیرضا
بيانی به
ابزار پست
پناه ببری و
به جای جواب
منطقی دادن به
طرف، خود او
را مسخره کنی
و نظرات او را
پيش پا افتاده
جلوه دهی و يا
به سطح درد دل
و تورات موسی
تنزل دهی و در اين
راه به دروغ و
تهمت و شانتاژ
و تهديد متوسل
شوی.
5- چرا
مازيار رازی
با اسم خودش
نمی آيد جواب
بدهد؟ چون که
خيلی آگاهانه
می داند که حق
به جانبش نيست
و مجبور است از
ابزار پست
استفاده کند و
خودش را سکه
يک پول نمايد
و اگر مجبور
باشد به اين
کار اقدام کند
حتما مثل
گذشته بايد با
اسم سيروس
دانشفر و يا
نام جديد ديگری
ظاهر گردد تا
اسم اصلی خودش
را زير ضرب
نبرد که البته
چنين خصلت هايی
فقط از عهده ی يک
اپورتونيست
يا فرصت طلب برمی
آيد.
به
قول تروتسکی: «تظاهر به
بی اعتنائی
فقط به درد کسی
می خورد که می
خواهد
مکارانه
نتيجه گيری
هائی به
خوانندگان
خود تلقين کند
که آن نتيجه
گيری ها از
واقعيات منتج
نمی شوند. ما
ترجيح می دهيم
که هر چيز را بی
کم و کاست به
اسم درست اش
بخوانيم»
6-
خلاصه کلام
بحران، بحران
رهبریست و اين
نوع افراد
بوروکرات، يا
استالينيست قبلا
با همين روش
سعی کرده اند
که لنينيزم را
سکه يک پول
بکنند و حالا
با همين روش
تروتسکيزم را
(که حافظ سنن
بلشويزم نو که
با تزهای
آوريل لنين و
چهار کنگره ی
بين الملل سوم
که لنين در آن
ها حضور داشت
به اضافه
مبارزه عليه
بوروکراسی)
سکه يک پول
بکنند. تا
حدودی بدنامی
مارکسيزم به
خاطر
عملکردهای
چنين
بوروکرات هائی
می باشد که در
تمام احزاب
کمونيست
وابسته به شوروی
و پکن وجود
داشته و ضربه
مهلکی را به
طبقه ی کارگر
زده اند. حالا
حساب اش را
بکنيد، فرض مثال،
اگر گرايش
مازيار رازی
بتواند رهبری
طبقه ی کارگر
را بدست بگيرد
چه می شود! خيلی
راحت به شما
قول می دهم که
طبقه ی کارگر
شايد نتواند
تا صدسال
آينده کمر
راست کند و
کلاً به
مارکسيزم/کمونيزم/سوسياليزم
چنان بدبين
شود که به هر
ديکتاتوری تن
دهد ولی
نخواهد
انقلاب کارگری
بکند. چنين
بوروکرات هائی
نه 99درصد بلکه
100درصد خيانت
خواهند کرد،
فقط بستگی به
اين دارد که
چقدر و چه
موقع به آن ها
پيشنهاد شود.
تمام برنامه
ها و تشکيلات
ها وقتی به
درد می خورد
که رهبری سالم
باشد و سالم
نبودن رهبری
گرايش مازيار
رازی همان طور
که در کتاب
(دلايل شکل
گيری کميسيون
مبارزه با
بوروکراسی و
دفاع از
دموکراسی
کارگری) بيان
شده به هيچ
وجه سالم نيست
و واقعی بودن
آن را نوارهايی
که خودشان
صحبت کرده اند
ثابت می کند و
کتاب هم از روی
نوارها پياده
شده است فقط
کافی است
بگويند ما
فلان جا دروغ
گفتيم و يا دستکاری
کرديم تا
نوارها را در
اختيار عموم
قرار دهيم(باحفظ
مسائل امنيتی)
تا ثابت شود
که چه کسی
دروغگو و.... می
باشد.
7-
مازيار رازی
برای اين که
«گرايش» را برای
خدمت به
ارتجاع آماده
کند از طريق
بيرون کردن
انقلابيون
اين گروه
(اخراج به سبک
مازيار رازی
که در کتاب
مفصلاً توضيح
داده شده) و به
عضويت
درآوردن جاه
طلبان
استالينيست
به «گرايش»
ترکيبی نوين
داد.
8-
برای شکل گيری
اين ترکيب
نوين مازيار
رازی به
طرفداران خود
اجازه هرگونه
حتک حرمت، توهين،
دروغ و... را
نسبت به رفقای
مخالف خود می
داد و تحت لوای
"اختلافات
شخصی" بر روی
آن ها سرپوش می
گذاشت و با
غرور تکرار می
کرد که "من در
اختلافات شخصی
دخالت نمی کنم
به دليل اين
که مسائل شخصی
به من ربطی
ندارد." به قول
تروتسکی: «يک
مارکسيست
انقلابی نمی
تواند به
مأموريت
تاريخی خود
نزديک شود مگر
آن که اخلاقاً
از افکار عمومی
بورژوائی و عمال
آن در ميان
پرولتاريا
بريده باشد»
و رازی برعکس
اين گفته
تروتسکی عمل
کرد.
9-
برای اين نوع
بوروکرات ها
هدف وسيله را
هميشه توجيه می
کند و برای
رسيدن به
هدفشان از هر
وسيله ی پستی
استفاده می
کنند که در
نهايت هدفشان
نيز مثل
وسايلشان پست
می گردد و
خيانت و سازش
را پيشه می
گيرند و بحران
رهبری نيز از
همين جا ناشی
می شود برای
افشای چنين
تشکلاتی بايد
همت کرد با هر
نامی که داشته
باشند. تا
طبقه کارگر را
بار ديگر در سراشيبی
سقوط قرار
ندهد. و باز به
قول تروتسکی: اهداف پست
را وسيله های
پست شايسته
است.
10- در
سمينار تابستان
2014 احيای
مارکسيستی در
کلن، مطرح شد
که رهبری حزب
پيشتاز با چه
کسانی است و
علیرضا بيانی
بدون هماهنگی
با رازی جواب
داد که با
کمونيست هاست.
در جلسه ی بعد
از سمينار
مازيار رازی مدعی شد
که پيشروی
کارگری می
تواند از
عناصر
«نمازخوان» هم
تشکيل شود و
مثال شاهرخ
زمانی را آورد
که هم پيشرو
بود و هم به
قول او
«نمازخوان». آن
چه که در اين
بحث روشن
گرديد نه
اتهام نمازخوانی
به شاهرخ زمانی،
بلکه موضع
اپورتونيستی
مازيار رازی
بود. مازيار
رازی با چنين
موضع گيری در
تشکيلات حزب
پيشتاز کارگری
را به روی همه
باز گذاشت و
تنها شرط او
اين بود که آن
ها مواضع
مازيار رازی
را قبول کنند
و اين که آن ها
واقعا چه کسانی
بوده اند و از
چه تعهداتی می
آمدند برای او
اهميتی نداشت.
ياشار
آذری