مقايسه ی دو ترجمه از بيانيه ی کمونيست

اين مطالب به دليل اين که فردی به نام «وانداد» در صفحه ی فيسبوک «ياشار آذری» با سماجت هرچه تمام تر ادعا کرده که اين ترجمه ها با هم فرق «اساسی» دارند و نبايد ترجمه ی «برهان رضائی» را خواند و حتی اين صفحه ی فيسبوک را نبايد کليک کرد و دشنام هائی هم نثار من کرد که مهم نيست، ارائه می گردد تا نشان داده شود که حرف های ايشان به هيچ وجه صحت ندارد، قابل ذکر است خاطرنشان کنم که من شخصاً مترجم برهان رضائی را نمی شناسم ولی از آن جائی که ترجمه های مختلف از هر کتابی خواه ناخواه يکی نمی شوند و می تواند با هم اختلافاتی داشته باشند و يا در بعضی از آن ها اشتباهاتی صورت بگيرد ولی ادعا کردن اين که اين ترجمه ها با هم اختلاف اساسی دارند و ترجمه ی برهان رضائی که «مزخرف» بوده و نبايد آن را خواند زيرا که از پايه بی اساس است.(اختلاف اساسی در اصل يعنی دست بردن در اصل مطلب است به طوری که مفهوم مورد نظر نويسنده به طور کلی تغيير کند. البته در مورد ايرادهايی که ونداد گرفته من مطمئن هستم که اين شخص تمام اين بهانه ها را به دليل وجود پيشگفتار انقلابی تروتسکی در متن اصلی کتابی که برهان رضائی ترجمه کرده، وجود دارد، می گيرد - يعنی يک ديد ايدئولوژيک غير علمی به مسأله.) خوانندگان اين پست اکنون می توانند با مقايسه ی اين دو ترجمه خود تصميم گرفته و قضاوت کنند. (پيشگفتار برهان رضائی در آخر ترجمه ها)

 

ترجمه «بيانيه کمونيست» متعلق به برهان رضائی که با رنگ قرمز مشخص شده است.

ترجمه «مانيفست حزب کمونيست» متعلق به اداره نشريات زبان های خارجی پکن که با رنگ سياه مشخص شده است.

 

قسمت هايی از بيانيه کمونيست

 

ترجمه برهان رضائی: تاريخ تمام جوامعی که تاکنون وجود داشته، تاريخ مبارزات طبقاتی است.

ترجمه پکن: تاريخ کليه ی جامعه هائی که تاکنون وجود داشته تاريخ مبارزه ی طبقاتی است.

 

 

ترجمه برهان رضائی: بورژوازی از تمام حرفه هائی که قبلاً شريف شمرده می شد و اعجاب توأم با احترام مردم را بر می انگيخت، سلب حرمت و شخصيت کرده است. بورژوازی، پزشک، قاضی، کشيش، شاعر و دانشمند را به کار مزدبگيران مزدور خود بدل کرده است.

ترجمه پکن: بورژوازی انواع فعاليت هائی را که تا اين هنگام حرمتی داشتند و بدان ها با خوفی زاهدانه می نگريستند، از هاله ی مقدس خويش محروم کرد. پزشک و دادرس و کشيش و شاعر و دانشمند را به مزدوران جيره خوار مبدل ساخت.

 

 

ترجمه برهان رضائی: به همان نسبتی که بورژوازی، يعنی سرمايه، گسترش می يابد، پرولتاريا، يعنی طبقه ی جديد کارگر، گسترش می يابد و طبقه ای از کارگران به وجود می آيد که فقط تا موقعی زنده اند که کار پيدا کنند و کار فقط موقعی پيدا می کنند که کارشان سرمايه را افزايش دهد. اين کارگران، که بايد خود را تکه تکه به فروشند، مثل بقيه ی اقلام تجارتی، جزو کالا محسوب می شوند، و در نتيجه آنان نيز دست خوشِ تمام تغييرات مربوط به رقابت و تمام نوسانات مربوط به بازار می گردند.

ترجمه پکن: به همان نسبتی که بورژوازی، يعنی سرمايه، رشد می پذيرد، پرولتاريا، يعنی طبقه ی کارگر معاصر نيز رشد می يابد. اينان تنها زمانی می توانند زندگی کنند که کاری بدست آورند و فقط هنگامی می توانند کاری بدست آورند که کارشان بر سرمايه بيافزايد. اين کارگران که مجبورند فرد فرد خود را بفروش رسانند، کالائی هستند مانند هر کالای ديگر، و به همين جهت نيز دستخوش کليه ی حوادث رقابت و نوسانات بازارند.

 

 

ترجمه برهان رضائی: همين که استثمار کارگر به وسيله ی صاحب کارخانه به پايان آمد و کارگر دستمزد نقدی خود را دريافت کرد، بی درنگ ساير بخش های بورژوازی، يعنی مؤجر، مغازه دار، گرو بگير و غيره به جانش می افتند.

ترجمه پکن: همين که استثمار صاحب کارخانه از کارگران انجام پذيرفت و کارگر سرانجام مزد خويش را به صورت پول نقد دريافت داشت، تازه قسمت های ديگر بورژوازی مانند صاحبخانه و دکاندار و گروبگير و غيره بجانش می افتند.

 

 

ترجمه برهان رضائی: گه گاه کارگران پيروز می شوند، ولی پيروزی، موقتی است. ثمره ی واقعی مبارزات آنان نه در يک نتيجه ی فوتی و فوری، بلکه در اتحاد رو به گسترش کارگران نهفته است. ...هر مبارزه ی طبقاتی مبارزه ای سياسی است. ...سازمان يافتن پرولتارها به صورت يک طبقه، و سازمان يافتن متعاقب آن در يک حزب سياسی است.

ترجمه پکن: گاه گاه کارگران پيروز می شوند ولی اين پيروزی ها تنها پيروزی های گذرنده است. نتيجه ی واقعی مبارزه ی آنان، کاميابی بلاواسطه آنان نيست بلکه اتحاد کارگران است که همواره در حال نضج است. ...هر مبارزه طبقاتی هم خود يک مبارزه ی سياسی است. ...اين تشکل پرولتاريا به شکل طبقه و سرانجام به صورت حزب سياسی -

 

 

ترجمه برهان رضائی: از تمام طبقاتی که امروزه، روی در روی بورژوازی ايستاده اند، تنها پرولتاريا به راستی طبقه ای انقلابی است. بقيه ی طبقات در برابر صنعت جديد فاسد شده، ناپديد می گردند، پرولتاريا محصول ويژه و اساسی صنعت جديد است.

طبقه ی متوسط پائين، صاحبان کارگاه های کوچک، مغازه داران، صنعت گران، روستائيان، همه به مبارزه ی خود با بورژوازی ادامه می دهند تا به عنوان اجزاء تکه ی پاره ی طبقه ی متوسط، گليم خود را از آب بيرون بکشند. به همين دليل آنان نه تنها انقلابی نيستند بلکه محافظه کار هستند. بلکه از آن هم بدتر، گروهی مرتجع هستند، چرا که می کوشند گردونه ی تاريخ را به عقب بچرخانند. اگر آنان تصادفاً انقلابی باشند، تنها به خاطر آن است که عنقريب به داخل پرولتاريا رانده خواهند شد. از همين رو آنان نه از منافع امروزی خويش، بلکه از منافع آينده ی خود دفاع می کنند. آنان از پايگاه خود دست می کشند تا خود را در اختيار پايگاه پرولتاريا قرار دهند.

ترجمه پکن: بين همه طبقاتى که اکنون در مقابل بورژوازى قرار دارند تنها پرولتاريا يک طبقه واقعاً انقلابى است. تمام طبقات ديگر، بر اثر تکامل صنايع بزرگ راه انحطاط و زوال می پيمايند و حال آن که پرولتاريا خود ثمره و محصول صنايع بزرگ است.

صنوف متوسط، يعنى صاحبان صنايع کوچک، سوداگران خردهپا، پيشهوران و دهقانان، همگى براى آن که هستى خود را، به عنوان صنف متوسط، از زوال برهانند، با بورژوازى نبرد می کنند. پس آن ها انقلابى نيستند بلکه محافظه کارند. حتى از اين هم بالاتر، آن ها مرتجعند. زيرا می کوشند تا چرخ تاريخ را به عقب باز گردانند. اگر آن ها انقلابى هم باشند تنها از اين جهت است که در معرض اين خطرند که به صفوف پرولتاريا رانده شوند، لذا از منافع آنى خود دفاع نمی کنند بلکه از مصالح آتى خويش مدافعه می نمايند، پس نظريات خويش را ترک می گويند تا نظر پرولتاريا را بپذيرند.

 

 

ترجمه برهان رضائی: تمام نهضت های تاريخی پيشين، يا نهضت های اقليت ها هستند و يا نهضت هائی به نفع اقليت ها. نهضت پرولتاريا، نهضت خودآگاه و مستقل اکثريت جامعه به نفع همان اکثريت عظيم است. پرولتاريا، اين تحتانی ترين طبقه ی جامعه ی کنونی نمی تواند تکانی به خود داده، قد برافرازد، جز اين که سراسر قشر حاکم و فوقانی جامعه ی رسمی جاکن شده، متلاطم گردد.

مبارزه ی پرولتاريا با بورژوازی، اگر نه از نظر محتوی، دست کم از نظر شکل، در آغاز مبارزه ای ملی است. البته پرولتاريای هر کشور بايد نخست تکليف بورژوازی خود را يکسره کند.

ترجمه پکن: کليه جنبش هائى که تاکنون وجود داشته يا جنبش اقليت ها بوده و يا خود بسود اقليت ها انجام می گرفته است. جنبش پرولتاريا جنبش مستقل اکثريتى عظيم است که بسود اکثريت عظيم انجام می پذيرد. پرولتاريا، يعنى تحتانىترين قشر جامعه کنونى، نمی تواند برخيزد و نمی تواند قد برافرازد بى آن که تمام روبناى شامل آن قشرهايى که جامعه رسمى را تشکيل می دهند، منفجر گردد.

مبارزه پرولتاريا بر ضد بورژوازى در آغاز، اگر از لحاظ معنى و مضمون ملى نباشد از لحاظ شکل و صورت ملى است. پرولتارياى هر کشورى طبيعتاً در ابتداى امر بايد کار را با بورژوازى کشور خود يکسره نمايد.

 

 

ترجمه برهان رضائی: کمونيست ها در مقابل ساير احزاب طبقه ی کارگر حزب جداگانه ای تشکيل نمی دهند.   

آنان منافعی جدا و جداگانه از پرولتاريا، به طور کلی، ندارند.

آنان هيچ گونه اصول افتراق از خود به وجود نمی آورند تا به وسيله ی آن نهضت پرولتاريا را شکل داده، قالب گيری بکنند.

ترجمه پکن: کمونيست ها حزب خاصى نيستند که در برابر ديگر احزاب کارگرى قرار گرفته باشند.

آن ها هيچ گونه منافعى، که از منافع کليه پرولتارها جدا باشد، ندارند.

آن ها اصول ويژهاى را بميان نمی آورند که بخواهند جنبش پرولتارى را در چهارچوب آن اصول ويژه بگنجانند.

 

 

ترجمه برهان رضائی: تنها دو نکته ی زير کمونيست ها را از ساير احزاب طبقه ی کارگر مشخص می کند:

 1- کمونيست ها در مبارزات ملی پرولتارهای کشورهای مختلف، منافع مشترک کل پرولتاريا را، صرف نظر از تمام مليت ها، خاطرنشان کرده، آن را جلوه گر می سازند.

2- در مراحل مختلف که مبارزه ی طبقه ی کارگر با بورژوازی، در طول رشد خود، بايد از آن بگذرد، کمونيست ها هميشه و در همه جا از منافع نهضت، به طور کلی، جانبداری می کنند.

ترجمه پکن: فرق کمونيست ها با ديگر احزاب پرولتارى تنها در اين است که از طرفى، کمونيست ها در مبارزات پرولتارهاى ملل گوناگون، مصالح مشترک همه پرولتاريا را صرف نظر از منافع مليشان، در مد نظر قرار می دهند و از آن دفاع می نمايند، و از طرف ديگر در مراحل گوناگونى که مبارزه پرولتاريا و بورژوازى طى می کند، آنان هميشه نمايندگان مصالح و منافع تمام جنبش هستند.

 

ترجمه برهان رضائی: کمونيست ها از يک سو، يعنی در عمل، پيشرفته ترين و عزم جزم کرده ترين بخش احزاب طبقه ی کارگر هر مملکت را تشکيل می دهند، و در واقع بخشی هستند که همه ی آن ديگران را به حرکت در می آورند؛ و از سوی ديگر، يعنی از ديدگاه نظری، آنان نسبت به توده ی عظيم پرولتاريا اين امتياز را دارند که به روشنی، مسير حرکت، شرايط، و نتايج نهائی و کلی نهضت پرولتاريا را درک می کنند.

ترجمه پکن: بدين مناسبت کمونيست ها عملاً، با عزم ترين بخش احزاب کارگرى همه کشورها و هميشه محرک جنبش به پيشند؛ و اما از لحاظ تئورى، مزيت کمونيست ها نسبت به بقيه توده پرولتاريا در اين است که آنان به شرايط و جريان و نتايج کلى جنبش پرولتارى پى بردهاند.

 

 

ترجمه برهان رضائی: هدف فوتی و فوری کمونيست ها همان است که همه ی احزاب پرولتاريائی ديگر نيز دارند: متشکل کردن پرولتاريا در قالب يک طبقه، سرنگون کردن سيادت بورژوازی، و تسخير قدرت سياسی به وسيله ی پرولتاريا.

ترجمه پکن: نزديکترين هدف کمونيست ها همان است که ديگر احزاب پرولتارى در پى آنند، يعنى متشکل ساختن پرولتاريا بصورت يک طبقه، سرنگون ساختن سيادت بورژوازى و احراز قدرت حاکمه سياسى پرولتاريا.

 

 

ترجمه برهان رضائی: ويژگی بارز کمونيزم، از بين بردن مالکيت به معنای اعم نيست، بلکه انهدام مالکيت بورژوائی است. ليکن، مالکيت خصوصی جديد بورژوائی، تجلی نهائی و کامل ترين جلوه گاه دستگاه توليد و تملک توليدات است، که به نوبه ی خود مبتنی بر تخاصم طبقاتی و متکی بر استثمار گروهی عظيم به دست گروهی قليل است.

از اين ديدگاه، نظريه ی کمونيست ها را می توان در اين عبارت کوتاه خلاصه کرد: الغاء مالکيت خصوصی.

ترجمه پکن: صفت مميزه کمونيزم عبارت از الغاء مالکيت بطور کلى نيست، بلکه عبارت است از الغاء مالکيت بورژوازى.

و اما مالکيت خصوصى معاصر بورژوازى، آخرين و کامل ترين مظهر آن چنان توليد و تملک محصولى است که بر تضادهاى طبقاتى و استثمار فرد از فرد مبتنى است.

از اين لحاظ کمونيست ها می توانند تئورى خود را در يک اصل خلاصه کنند: الغاء مالکيت خصوصى.

 

 

ترجمه برهان رضائی: سرمايه دار بودن نه تنها به معنی داشتن موقعيتی است مطلقاً شخصی؛  بلکه عبارت است از موقعيتی اجتماعی در توليد. سرمايه محصولی است جمعی و تنها با عمل متحد بسياری از افراد اجتماع، و حتی در تحليل نهائی، تنها با عمل متحد تمام افراد اجتماع، به حرکت می افتد.

به همين دليل، سرمايه، قدرتی خصوصی نيست، بلکه قدرتی اجتماعی است.

به همين دليل، موقعی که سرمايه تبديل به مالکيت مشترک، يعنی مالکيت تمام افراد اجتماع می شود، مالکيت خصوصی به وسيله ی آن تبديل به مالکيت اجتماعی نمی گردد. تنها صبغه ی[جنبه] اجتماعی مالکيت است که تغيير می يابد؛ يعنی مالکيت صبغه ی [جنبه] طبقاتی خود را از دست می دهد.

ترجمه پکن: سرمايهدار بودن تنها به معناى اشغال يک مقام صرفاً شخصى در توليد نيست بلکه به معناى اشغال يک مقام اجتماعى در آن نيز هست. سرمايه يک محصول دسته جمعى است و تنها بوسيله فعاليت مشترک عده کثيرى از اعضاء و در آخرين تحليل فقط بوسيله فعاليت مشترک همه اعضاء جامعه می تواند به حرکت درآيد.

پس سرمايه يک نيروى فردى نيست بلکه نيروئى اجتماعى است.

بنابراين هنگامى که سرمايه به يک مالکيت دسته جمعى، متعلق به کليه اعضاء جامعه مبدل گردد، اين عمل در حکم آن نيست که مالکيت خصوصى به مالکيت اجتماعى تبديل شده است. تنها خصلت اجتماعى مالکيت تغيير می يابد و مالکيت جنبه طبقاتى خود را از دست می دهد.

 

 

ترجمه برهان رضائی: به همين دليل در جامعه ی بورژوائی، گذشته بر حال حاکم است، در جامعه ی کمونيستی حال بر گذشته حاکم است. در جامعه ی بورژوائی سرمايه مستقل است و فرديت دارد، در حالی که انسان زنده تابع است و فاقد فرديت.

و تازه بورژواها، الغاء چنين اوضاعی را، الغاء فرديت و آزادی می نامند! و حق هم دارند. آری، بدون ترديد، غرض همان الغاء فرديت بورژوائی، استقلال بورژوائی، و آزادی بورژوائی است!

ترجمه پکن: بدين ترتيب در جامعه بورژوازى، گذشته بر حال حکمرواست، در صورتى که در جامعه کمونيستى، حال بر گذشته حکمروا خواهد بود. در جامعه بورژوازى سرمايه داراى استقلال و واجد شخصيت است و حال آن که فرد زحمتکش محروم از استقلال و فاقد شخصيت است.

از بين بردن همين مناسبات است که بورژوازى آن را از بين بردن شخصيت و آزادى می نامد! وى حق دارد. در واقع هم سخن بر سر از ميان بردن شخصيت بورژوازى و استقلال بورژوازى و آزادى بورژوازى است.

 

 

ترجمه برهان رضائی: شما از اين قصد ما برای از بين بردن مالکيت خصوصی به وحشت افتاده ايد. ولی در همين جامعه ی موجود شما، مالکيت خصوصی برای نُه دهم جمعيت هم اکنون از بين رفته است؛ وجود اين مالکيت در دست گروهی قليل، تنها به دليل عدم وجود آن در دست آن نُه دهم جمعيت است. به همين دليل، در واقع شما ما را ملامت می کنيد که ما قصد داريم شکلی از مالکيت را از ميان برداريم که تنها شرط لازم برای وجود آن، عدم وجود هر نوع مالکيت برای اکثريت عظيم اجتماع است.

ترجمه پکن: شما از اين که ما می خواهيم مالکيت خصوصى را لغو کنيم به هراس می افتيد. ولى در جامعه کنونى شما، مالکيت خصوصى براى نه دهم اعضاى جامعه لغو شده است. اين مالکيت همانا در سايه آن موجود است که براى نه دهم ديگر موجود نيست. بنابراين شما ما را سرزنش می کنيد که می خواهيم مالکيتى را ملغى سازيم که محروميت اکثريت مطلق جامعه از مالکيت، شرط ضرورى وجود آن است.

 

 

ترجمه برهان رضائی: در يک کلام، شما ما را ملامت می کنيد که ما می خواهيم مالکيت شما را  لغو کنيم. و همين طور هم هست. آری، ما دقيقاً همين قصد را داريم.

از آن لحظه که ديگر نتوانيم کار را به سرمايه، پول، اجاره، و يا به نيروی اجتماعی قابل انحصار تبديل کنيم، يعنی از لحظه ای که ديگر نتوانيم مالکيت فردی را به مالکيت بورژوائی و سرمايه بدل کنيم، باری از همان لحظه، شما می گوئيد، فرديت از ميان رفت.

به همين دليل شما بايد اعتراف کنيد که غرض شما از "فرد" کسی جز آن بورژوا، کسی جز آن مالک طبقه ی متوسط نيست. به راستی هم که بايد اين شخص را از ميان برد و ديگر نگذاشت پيدايش بشود.

ترجمه پکن: بالجمله شما ما را ملامت می کنيد که می خواهيم مالکيت شما را ملغى سازيم. آرى، واقعا هم ما همين را خواستاريم.

از آن لحظه که ديگر تبديل کار به سرمايه و پول و عوايد ارضى و خلاصه به يک قدرت اجتماعى، که بتوان انحصارش نمود، ميسر نباشد، يعنى از آن لحظه که مالکيت شخصى ديگر نتواند به مالکيت بورژوازى مبدل گردد، از همان لحظه است که شما اظهار می داريد شخصيت از ميان رفته است.

بدين سان اقرار داريد که منظور شما از شخصيت چيز ديگرى غير از شخصيت فرد بورژوا يعنى مالک بورژوا نيست. چنين شخصيتى حقيقتا هم بايد از بين برود.

 

 

ترجمه برهان رضائی: کمونيزم هيچ کس را از قدرت تملک محصولات اجتماع محروم نمی کند؛ بلکه تنها کاری که می کند اين است که او را از مقيد کردن کار ديگران از طريق چنين مالکيتی باز می دارد.

پکن: کمونيزم از احدى امکان تملک محصولات اجتماعى را سلب نمی نمايد بلکه تنها از کسانى اين قدرت را سلب می کند که از طريق اين تملک کار ديگران را نيز محکوم خود می سازند.

 

 

ترجمه برهان رضائی: به همان گونه که از نظر بورژوا، ناپديد شدن مالکيت طبقاتی مترادف با ناپديد شدن خود توليد است، از نظر او ناپديد شدن فرهنگ طبقاتی، با ناپديد شدن کل فرهنگ يکسان است.

فرهنگی که بورژوازی بر سر انهدام آن نوحه سر می دهد، برای اکثريت عظيم تنها به منزله ی آموزشی است تا انسان چون ماشين عمل کند.

ترجمه پکن: بهمانسان که براى بورژوا الغاء مالکيت طبقاتى در حکم الغاء خود توليد است، بهمان ترتيب براى وى الغاء آموزش فرهنگ طبقاتى نيز در حکم الغاء آموزش بطور کلى است.

ولى آن آموزشى که وى در زوالش نُدبه سرائى می کند همان است که اکثريت عظيم انسان ها را به زائده ماشين مبدل می سازد.

 

ترجمه برهان رضائی: همان عقايد شما، زائيده ی شرايط توليد بورژوائی شما و مالکيت بورژوائی است؛ به همان گونه که فلسفه ی قوانين شما چيزی جز اراده ی طبقه ی شما نيست که بدل به قانونی برای همگان شده، اراده ای که صبغه[جنبه]  و جهت اساسی آن را شرايط اقتصادی حيات طبقه ی شما تعيين  کرده است.

ترجمه پکن: ايده‌هاى شما خود محصول مناسبات توليدى بورژوازى و مناسبات بورژوازى مالکيت است، همانطور که احکام حقوقى شما نيز تنها عبارت است از اراده طبقه شما که به صورت قانون درآمده، اراده‌اى که مضمونش را شرايط مادى زندگى طبقه شما تعيين می کند.

 

 

ترجمه برهان رضائی: خانواده ی کنونی، اين خانواده ی بورژوائی، بر چه اساسی بنيان شده  است؟ بر اساس سرمايه و نفع شخصی. اين خانواده، در  پيشرفته ترين شکل اش، فقط در ميان بورژوازی وجود دارد. لکن اين وضع امور، مکمل خود را، در عدم وجود عملی خانواده بين پرولتارها، و نيز فحشاء عمومی پيدا می کند.

ترجمه پکن: خانواده کنونى بورژوازى بر چه اساسى استوار است؟ بر اساس سرمايه و مداخل خصوصى. اين خانواده بصورت تمام و کمال تنها براى بورژوازى وجود دارد و بى‌خانمانى اجبارى پرولتارها و فحشاء عمومى مکمل آن است.

 

 

ترجمه برهان رضائی: آيا به ما حمله می کنيد که ما می خواهيم به استثمار فرزندان به وسيله ی پدران و مادران خاتمه دهيم؟ درست است. ما به اين جنايت اعتراف می کنيم.

ولی خواهيد گفت، وقتی که ما به جای آموزش خانوادگی، آموزش اجتماعی را می گذاريم، مقدس ترين روابط را نابود می کنيم.

کمونيست ها مخترع دخالت اجتماع در آموزش و پرورش نيستند، ولی می کوشند ماهيت اين دخالت را عوض کرده، آموزش و پرورش را از نفوذ طبقه ی حاکم نجات دهند.

ترجمه پکن: ما را سرزنش می کنيد که می خواهيم به استثمار والدين از اطفال خود خاتمه دهيم؟ ما به اين جنايت اعتراف می کنيم.

ولى شما می گوئيد که وقتى ما بجاى تربيت خانگى تربيت اجتماعى را برقرار می سازيم، گرامی ترين مناسباتى را که براى انسان وجود دارد از ميان می بريم.

کمونيست ها تأثير جامعه در پرورش را از خود اختراع نمی کنند؛ آن ها تنها خصلت آن را تغيير می دهند و کار پرورش را از زير تأثير نفوذ طبقه حاکمه بيرون می کشند.

 

 

ترجمه برهان رضائی: يک بورژوا زن خود را صرفاً يک وسيله ی توليد به شمار می آورد. او می شنود که وسائل توليد قرار است مشترکاً به وسيله ی همه به کار گرفته شود، و طبيعتاً نتيجه ای جز اين نمی تواند بگيرد که سرنوشت اشتراکی بودن همه چيز شامل زنان نيز خواهد شد.

او حتی نمی تواند حدس بزند که هدف واقعی از ميان برداشتن وضع زنان است به عنوان وسائل توليدی صرف.

ترجمه پکن: بورژوا زن خود را تنها يک افزار توليد می شمرد. وى می شنود که افزارهاى توليد بايد مورد بهره بردارى همگانى قرار گيرند لذا بديهى است که نمی تواند طور ديگرى فکر کند جز اين که همان سرنوشت شامل زنان نيز خواهد شد.

وى حتى نمی تواند حدس بزند که اتفاقاً صحبت بر سر آن است که اين وضع زنان، يعنى صرفاً افزار توليد بودن آنان، بايد مرتفع گردد.

 

 

ترجمه برهان رضائی: و ديگر آن که هيچ چيز مضحک تر از خشم زاهدانه ی بورژوای ما در باره ی اشتراک در زنان نيست؛ اشتراکی که بورژواها وانمود می کنند که کمونيست ها آشکارا و رسماً برقرار خواهند کرد. لازم نيست که کمونيست ها اشتراک در زنان را به وجود بياورند؛ اين اشتراک تقريباً از ازل تا به امروز وجود داشته است.

بورژواهای ما، صرف نظر از فاحشه های عمومی، به زنان و دختران پرولتارهائی که در اختيار دارند، قناعت نکرده، از بلند کردن زنان يک ديگر نيز غرق در شعف می شوند.

ترجمه پکن: وانگهى چيزى مضحک تر از وحشت اخلاقى عاليجنانه بورژواهاى ما از اين اشتراک رسمى زن ها، که به کمونيست ها نسبت می دهند، نيست. لازم نيست کمونيست ها اشتراک زن را عملى کنند، اين اشتراک تقريبا هميشه وجود داشته است.

بورژواهاى ما، به اين که زنان و دختران پرولتارهای خود را تحت اختيار دارند، اکتفا نمی ورزند و علاوه بر فحشاء رسمى لذت مخصوصى می برند وقتی که زنان يکديگر را از راه بدر کنند.

 

 

ترجمه برهان رضائی: ازدواج بورژوائی در واقع دستگاهی است از زنان شراکتی، و بدين ترتيب، در نهايت، آن چه که به خاطر آن احتمالاً می توان کمونيست ها را سرزنش کرد اين است که آنان، به جای اشتراک در زنان- که از روی رياکاری پنهان نگه داشته شده- اشتراکی از زنان می خواهند که آشکار شکل قانونی به خود گرفته باشد. علاوه بر اين، اين ديگر بديهی است که الغاء دستگاه کنونی توليد بايد با خود الغاء اشتراکی از زنان را که از آن دستگاه سرچشمه گرفته، يعنی الغاء فحشاء عمومی و خصوصی را، به همراه آورد.

ترجمه پکن: زناشوئى بورژوازى در واقع همان اشتراک زنان است. حداکثر ايرادى که ممکن بود به کمونيست ها وارد آورند اين است که می خواهند اشتراک رياکارانه و پنهانى زنان را رسمى و آشکار کنند. ولى بديهى است که با نابود شدن مناسبات کنونى توليد، آن اشتراک زنان که از اين مناسبات ناشى شده، يعنى فحشاء رسمى و غير رسمى، نيز از ميان خواهد رفت.

 

 

ترجمه برهان رضائی: کارگران کشور ندارند. ما از آنان چيزی را که ندارند نمی توانيم پس بگيريم. از آن جا که پرولتاريا بايد نخست سيادت سياسی کسب کند و بايد به عنوان طبقه ی رهبر ملت قد علم کند و بايد خود ملت را تشکيل دهد، باری، به اين دلايل، پرولتاريا خود ملی است، و البته نه به تعبيری که بورژوازی از کلمه ی ملت دارد.

ترجمه پکن: کارگران ميهن ندارند. کسى نمی تواند از آن ها چيزى که ندارند بگيرد. زيرا پرولتاريا بايد قبل از هر چيز سيادت سياسى را بکف آورد و بمقام يک طبقه ملى ارتقاء يابد و خود را بصورت ملت درآورد؛ وى خودش هنوز جنبه ملى دارد، گرچه اين اصلا به آن معنايى نيست که بورژوازى از اين کلمه می فهمد.

 

 

ترجمه برهان رضائی: به همان نسبت که استثمار يک فرد به وسيله ی فردی ديگر پايان خواهد يافت، استثمار يک ملت به وسيله ی ملت ديگر نيز به پايان خواهد آمد. به همان نسبت که تخاصم موجود بين طبقات يک ملت دچار زوال می شود، خصومت يک ملت نسبت به ملت ديگر نيز از ميان خواهد رفت.

ترجمه پکن:  به همان اندازه‌اى که استثمار فردى بوسيله فرد ديگر از بين می رود، استثمار ملتى بوسيله ملل ديگر نيز از ميان خواهد رفت.

با از بين رفتن تضاد طبقاتى در داخل ملت ها مناسبات خصمانه ملت ها نسبت به يکديگر نيز از بين خواهد رفت.

 

 

ترجمه برهان رضائی: تاريخ عقايد، چه چيزی جز اين را ثابت می کند که توليد فکری، به همان نسبتی که توليد مادی تغيير پيدا کرده، دگرگون می شود؟ عقايد حاکم بر هر عصر، پيوسته عقايد طبقه ی حاکم بوده است.

ترجمه پکن: تاريخ ايده‌ها چه چيز ديگرى جز اين حقيقت را مبرهن می سازد که محصولات ذهن، موازى با محصولات مادى تحول می پذيرد؟ ايده‌هاى رايج و شايع هر زمانى پيوسته تنها عبارت بوده است از ايده‌هاى طبقه حاکمه.

 

 

ترجمه برهان رضائی: حقايق ابدی وجود دارد، چون آزادی، عدالت و غيره، که در تمام مراحل اجتماعی مشترکاً وجود داشته است. لکن، کمونيزم بر اين حقايق ابدی خط بطلان می کشد، کل مذهب، کل اخلاق را لغو می کند، به جای آن که بر مبنای بنيادی جديد آن ها را شکل ببخشد. به همين دليل کمونيزم در خلاف مسير تمام تجربه های گذشته ی تاريخی عمل می کند.

ترجمه پکن: حقايق جاويدانى نظير آزادى، عدالت و غيره وجود دارد که براى کليه مراحل تکامل اجتماعى مشترک است. و حال آن که کمونيزم، بجاى آن که بدل تازه‌ئى بياورد، حقايق جاويدان و مذهب و اخلاق را از ميان می برد و بدينسان با سراسر سير تکامل تاريخى که تاکنون وجود داشته مخالف است."

 

 

ترجمه برهان رضائی: نخستين قدم در انقلاب طبقه ی کارگر، عبارت است از، ارتقاء دادن پرولتاريا به مقام طبقه ی حاکم، و کسب پيروزی در جنگ برای دموکراسی.

پرولتاريا سيادت سياسی خود را به کار خواهد برد تا درجه به درجه تمام سرمايه را از چنگ بورژوازی خارج کرده، تمام وسائل توليد را در دست دولت، يعنی پرولتاريای سازمان يافته در قالب طبقه ی حاکم متمرکز سازد، و جمع نيروهای توليدی را هر چه زودتر افزايش دهد.

ترجمه پکن: در فوق ديديم که نخستين گام در انقلاب کارگرى عبارت است از ارتقاء پرولتاريا به مقام طبقه حاکمه و به کف آوردن دموکراسى.

پرولتاريا از سيادت سياسى خود براى آن استفاده خواهد کرد که قدم بقدم تمام سرمايه را از چنگ بورژوازى بيرون بکشد، کليه آلات توليد را در دست دولت، يعنى پرولتاريا که بصورت طبقه حاکمه متشکل شده است، متمرکز سازد و با سرعتى هر چه تمام تر بر حجم نيروهاى مولده بيفزايد.

 

 

ترجمه برهان رضائی: وقتی که در جريان حرکت امور، امتيازات طبقاتی از بين رفت و سراسر توليد در دست جمع بزرگی از کل ملت قرار گرفت، قدرت عمومی صبغه ی سياسی خود را از دست خواهد داد. منظور از قدرت سياسی، دقيقاً، عبارت است از فقط قدرت سازمان يافته ی يک طبقه برای ستم روا داشتن بر طبقه ی ديگر. اگر پرولتاريا در طول مبارزه ی خود با بورژوازی، به مقتضای شرايط، مجبور شود خود را به عنوان يک طبقه سازمان دهد، و اگر از طريق انقلاب خود را تبديل به طبقه ی حاکم کند و از اين طريق با نيروی قهريه، شرايط  قديم توليد را بروبد و از ميان بردارد، پس در واقع در کنار اين شرايط، شرايط لازم ادامه ی حيات تخاصمات طبقاتی و به طور کلی طبقات را نابود کرده، ازين طريق، سيادت خود را به عنوان يک طبقه نيز لغو خواهد کرد.

ترجمه پکن: هنگامى که در جريان تکامل، اختلافات طبقاتى از ميان برود و کليه توليد در دست اجتماعى از افراد تمرکز يابد، در آن زمان حکومت عامه جنبه سياسى خود را از دست خواهد داد. قدرت حاکمه سياسى بمعناى خاص کلمه عبارت است از اِعمال زور متشکل يک طبقه براى سرکوب طبقه ديگر. هنگامى که پرولتاريا بر ضد بورژوازى ناگزير بصورت طبقه‌اى متحد گردد، و از راه يک انقلاب، خويش را به طبقه حاکمه مبدل کند و به عنوان طبقه حاکمه مناسبات کهن توليد را از طريق اعمال جبر ملغى سازد، آنگاه همراه اين مناسبات توليدى شرايط وجود تضاد طبقاتى را نابود کرده و نيز شرايط وجود طبقات بطور کلى و در عين حال سيادت خود را هم به عنوان يک طبقه از بين می برد.

 

 

ترجمه برهان رضائی: خلاصه کمونيست ها در همه جا از تمام نهصت های انقلابی عليه نظام کنونی اجتماعی و سياسی حمايت می کنند.

در سراسر اين نهضت ها، کمونيست ها، به عنوان اساسی ترين مسأله، موضوع مالکيت را- بدون در نظر گرفتن درجه ی رشد آن در هر زمان- پيش می کشند.

ترجمه پکن: خلاصه کمونيست ها همه جا از هر جنبش انقلابى بر ضد نظام اجتماعى و سياسى موجود، پشتيبانى می کنند.

آن ها در تمام اين جنبش ها مسأله مربوط به مالکيت را، بدون وابستگى به اين که شکلى کم يا بيش رشد يافته بخود گرفته باشد، به عنوان مسأله اساسى جنبش تلقى می کنند.

 

 

ترجمه برهان رضائی: کمونيست ها از مخفی داشتن آراء و هدف های خود بیزارند. آنان آشکارا اعلام می کنند که هدف های آنان تنها از راه سرنگون کردن تمام شرايط اجتماعی کنونی از طريق توسل به زور، تحقق پذير است. بگذار طبقات حاکم از انقلاب کمونيستی بر خود بلزند. پرولتارها برای باختن چيزی جز زنجيرهاشان ندارند. برای بردن يک دنيا در برابر آنان است.

ترجمه پکن:  کمونيست ها عار دارند که مقاصد و نظريات خويش را پنهان سازند. آن ها آشکارا اعلام ميکنند که تنها از طريق واژگون ساختن همه نظام اجتماعى موجود، از راه جبر، وصول به هدفهايشان ميسر است. بگذار طبقات حاکمه در مقابل انقلاب کمونيستى بر خود بلرزند. پرولتارها در اين ميان چيزى جز زنجير خود را از دست نمی دهند. ولى جهانى را بدست خواهند آورد.

 

 

پيشگفتار مترجم

سبب ترجمه ی مجدد بيانيه ی کمونيست، اين عصاره ی شورانگيز کل جهان بينی انقلابی مارکس و انگلس، آن بود که مترجم و دوستانش، وقتی که برحسب نياز به پاره ای از ترجمه های موجود بيانيه در زبان فارسی مراجعه کردند، آن ها را مغلوط، مخدوش، الکن و در بسياری موارد نامفهوم يافتند. اين دستورالعمل انقلاب که هم زبان خرد و فرزانگی است و هم زبان تبليغ، تحريک و تهييج، در ترجمه های فارسیش، بدل به متنی افسرده، بی رمق و کسالت بار شده بود، طوری که انگار ترجمه را محضرداری بی عرضه برای ضبط در بايگانی خود رقم زده است. به راستی آيا با زبان يأجوج و مأجوج آن ترجمه ها می شد به محتوای انقلابی بيانيه راه جست؟ جواب اين سؤال از  نظر مترجم حاضر منفی بود؛ چرا که محتوی انقلابی بيانی انقلابی می خواهد، به هر زبان که اين بيان می خواهد باشد؛ و آن چه ترجمه های پيشين نداشت، همان بيان انقلابی بود. و چون مترجم حاضر خود را مديون محتوای انقلابی بيانيه، و مديون مارکس و انگلس می ديد، کوشيد بيانيه را از سر نو به فارسی درآورد، طوری که متن با خصلت پُرتحرک و انفجاری و هيجان انگيزش، خواننده ی فارسی زبان را تحت تأثير جاذبه ی خود بگيرد، و خواننده ی فارسی زبان به همان اندازه از خرد انقلابی متن بهره جويد که نويسندگان اصلی آن دوست داشتند خوانندگانشان از آن بهره بجويند. اين طبيعی است که ادای دين مترجم حاضر نارسائی هائی داشته باشد، و اين نارسائی ها از بين نخواهد رفت، مگر آن که خوانندگان تيزبين به نقد صميمانه و بيطرفانه ی اين ترجمه بپردازند، چرا که تنها از طريق ترجمه و ارائه صحيح و درست آثار معتبر و کلاسيک مارکسيستی و نقد و انتقاد صميمانه و بيطرفانه ی اين ترجمه ها، امکان درک اين آثار برای مردم ايران حاصل خواهد شد. مترجم به ترجمه ی برخی ازين آثار همت گماشته است و اميدوار است ديگران نيز در اين راه همت کنند.