بوروکراسی پديده ای کوچک و بی اهميت

يا

مسأله ای بزرگ و تعيين کننده؟

 

در پاسخ به سعيد اميری(1)

 

نکاتی کلی ای که بیان کرده اید، به جا و مورد تأیید من است به جز دو نکته آخری که در نتيجه گيری آورده ايد و آن این که ما به چه منظوری این افشاگری ها را می کنیم و این که چرا خودمان «کاری» انجام نداده ایم.

در باره ی مورد اول، هدف ما از بیرون آمدن کتاب و مطالب دیگر، نه «دشمنی» با مازیار رازی است و نه این که ما از این طریق می خواهیم خودمان را «مطرح» کنیم. هدف اساسی از این افشاگری ها همان طوری که در کتاب «مبارزه با بوروکراسی و دفاع از دموکراسی کارگری» آورده ایم، مطرح کردن و به بحث گذاشتن پدیده ی «بوروکراسی» است. ما پیش از این که بتوانیم در راه مبارزه با شرایط کنونی در جهان سرمایه داری (همان طوری که شما اشاره کرده اید) با پیشروی کارگری مبارز و انقلابی همراه شویم، لازم است به طور سیستماتیکی به انتقاد از آن چه که تا کنون انجام داده، پرداخته و جوانب مثبت را دنبال و جوانب منفی را به بحث گذاشته و بهتر نماییم. در غیر این صورت، در شرایطی مبارزاتی کنونی خود دست و پا خواهیم زد.

در مسیر این هدف، تشویق ما این بوده است که در نظام سرمایه داری، فرهنگ اطاعت و قبول روابط رئیس و مرئوسی، سئوال و اعتراض نکردن به مقام بالاتر خود -که سر منشأ سکوت و در نتیجه نقش نداشتن در سرنوشت سیاسی و اجتماعی خود می باشد- در روابط بوروکراتیک حاکم در جامعه ی سرمایه داری به اندازه ای با فرهنگ توده ی مردم و طبقه ی کارگر پیوند خورده که هیچ کس به اهمیت آن توجهی ندارد. در حالی که این روابط بوروکراتیک اولین زنجیرهایی است که فرهنگ جامعه ی سرمایه داری به دست و پای کارگران و زحمتکشان می زند تا از پاسخگو بودن به کارگران و مبارزات آن ها تا حد ممکن برحذر بماند. نقش بوروکراسی از بین بردن روحیه ی مبارز یک انسان سالم در برابر بی عدالتی و عمل غلط مافوق خود است و این کار را با به اطاعت و سکوت درآوردن انسان ها در جامعه انجام می دهد. ما با برقراری دموکراسی کارگری در روابط خود می توانیم با این ابتدایی ترین عامل پیروزی بورژوازی مبارزه کنیم.

ما خواهان تغییر فرهنگ بوروکراتیک هستیم. ما می خواهیم که پیشروی کارگری با توجه به تجربیات ما زنگ خطری را درون تشکیلات انقلابی خود به صدا درآورد که از زمان تروتسکی به بعد به سکوت کشیده شده است. همان طوری که حتماً می دانید بوروکراسی حاکم بر حزب کمونیست شوروی بعد از لنین منجر به عواقب جبران ناپذیری شد که تا امروز گریبانگیر طبقه ی کارگری جهانی بوده است. این بوروکراسی یک شبه و درست روز بعد از مرک لنین ظاهر نگردید، بلکه پدیده ای بود که سوسیال دموکرات های فعال در حزب کمونیست شوروی با خود به حزب آورده بودند و تروتسکی بارها در رابطه با آن اعتراض کرده و خطر آن را گوشزد کرد.

ما با توجه به چنین تجربه بزرگ تاریخی، باید به پدیده ی بوروکراسی با دید انتقادی سازنده نگریسته و خصلت های بوروکراتیک موجود در رهبری سازمان های چپی موجود را در حد توانمان باز کرده و افشاء نماییم. من مطمئنم که تجربیات ما درون گرایش مازیار رازی خاص ما نبوده و نمونه های زیادی از صدماتی که روابط بوروکراتیک رهبری به اعضای سازمان های چپ وارد نموده، (و این اعضاء یا با سکوت شرایط را پذیرفته و به کار خود ادامه می دهند و یا اگر از تشکیلات خود بیرون آمده اند، باز هم با سکوت یا کار سیاسی کنار گذاشته اند و یا اگر مستقل عمل می کنند باز هم خواهان افشای رهبری تشکیلات سابق خود نیستند)، کم نيستند. به عقیده ی ما این سکوت به علت این که جلوی این روابط رئیس و مرئوسی را نگرفته و اینگونه رهبری ها به روش خود همچنان اداهه می دهند، کار اشتباهی است و نتیجه ی آن نفوذ هر چه بیش تر عناصر اکثریتی و توده ای و استالینیستی درون تشکیلات کمونيستی انقلابی است که منجر به انحراف کشیده شدن مبارزات پیشروی کارگری در حداقل خود و لو رفتن و از بین رفتن پیشروی کارگری انقلابی در نهایت آن است.

حفظ روابط بوروکراتیک در تشکیلاتی که خود را در ارتباط با پیشروی کارگری دانسته و شعارش انقلاب سوسیالیستی است، اولین زنگ خطر منحرف بودن یک جریان است. یک تشکیلات انقلابی کارگری به هیچوجه به اهداف انقلابی ای که مدعی آن است نخواهد رسید، اگر درون آن روابط کل اعضا بر مبنای سانترالیزم دموکراتیک نباشد؛ به این معنای ساده که در بحث ها همه ی اعضا با هم برابر و در یک سطح قرار داشته و حق ابراز عقیده و نظر دارند و از یکدیگر می توانند به طور مساوی و بر اساس نیاز انتقاد رفیقانه بکنند و در هنگام عمل همه به مرکزیت یا رهبری تعیین شده از جانب همه ی اعضا برای انجام یک عمل خاص احترام می گذارند و در غیر این صورت کسی یا کسانی در بالای این جریان ننشسته و همه چیز را بر دیگری دیکته نمی کند.

یکی از خطرات بزرگی که امروز پیشروی کارگری را تهدید می کند، نفوذ اکثریتی ها، توده ای ها و استالینیست های شکست خورده و مغرض جاسوس رژیم به درون تشکیلات پیشروی کارگری انقلابی است. ما سعی داریم نشان دهیم که در تشکیلات پیشروی کارگری انقلابی اگر از همان ابتدا از روابط بوروکراتیک جلوگیری شود، عناصر نفوذی اینگونه به آسانی قابل شناسایی بوده و از حضورشان می توان جلوگیری کرد. در غیر این صورت، این عناصر یک تشکیلات انقلابی را از درون متلاشی خواهند کرد.

اما در مورد این که ما در این مدت چه کار کرده یا نکرده ایم، هیچ ربطی به بحثی که ما می خواهیم از تجربیات خود به درون طبقه ی کارگر ببریم ندارد. ما اگر بتوانیم در هر زمان در آینده پدیده ی بوروکراسی را آن طوری که هست و ما روزانه لمس اش می کنیم ولی از وجود و تأثیرش بر مبارزات انقلابی بی خبریم، به میان پیشروی کارگری ببریم در نفس خود، یکی از بزرگ ترین وظایف خود را در برابر طبقه ی کارگر ایران و جهان ادا کرده ایم.

اما در باره ی این که ما «چه کار» کرده ایم، باید بگویم که یک مبارز انقلابی هرگز در شرایط کنونی سیاسی حاکم بر ایران و جهان چنین سئوالی را از کسی نمی کند، زیرا که کارهای «عملی» از گونه های مختلف برنامه تلویزیونی، سخنرانی، راهپیمایی، پیکت گذاشتن، تظاهرات و... در این مقطع از مبارزات انقلابی در ایران و جهان، دیگر «فعالیت» بشمار نمی آید. زیرا تجربه نشان داده که با این گونه فعالیت ها بورژوازی به هیچوجه قدمی به عقب برنمی دارد، بلکه با شناسایی افراد، دست به تهاجم علیه آن ها زده و اقدام به نابودی آنان می کند. به این دلیل است که پیشروی کارگری باید با هشیاری در مبارزه با بوروکراسی اقدام کرده تا پرده از روی عوامل نفوذی بردارد. به عقیده ما، ما اگر معتقد هستیم که باید فعالیت داشته باشیم، در شرایط کنونی و در این مقطع تنها با حفظ اصول مخفی کاری کامل، امکان نتیجه دادن دارد. لذا مهم نیست که افرادی مانند شما یا اعضای گرایش مازیار رازی به جای پرداختن به اصل موضوع چند بار این سئوال را تکرار کنند، جواب را شما و دیگران در موعد مناسب خود خواهید دید؛ زمانی که ضرورت ایجاب بکند که این موضوع علنی باشد.

اعضای گرایش مازیار رازی هر اندازه خود را در درد این بی اطلاعی فرو برده و از شدت سوزش دست به توهین و فحاشی بزنند، تنها ماهیت ضدانقلابی بوروکراتیک خود را بیش تر و بیش تر افشاء می کنند. این فرهنگ انسان های بوروکرات است که همه چیز را از ذره بین تنگ خود ببینند و برای هر کاری تنها راه خود را درست و ممکن بدانند و حق عملی متفاوت و روشی دگرگون را به کسی ندهند و برای مرعوب کردن او از هیچگونه سرکوب شخصیت فردی، اجتماعی و سیاسی او کوتاه نیایند. این دقیقاً روش استالینیستی  بعد از روی کار آمدن استالین در حزب کمونیست شوروی بود.

ما اما، همان طوری که در کتاب هم آورده ایم، چون هدفی مهم تر از منافع شخصی خود را دنبال می کنیم، تحت تأثیر این اعمال زشت و رفتار لمپنیستی قرار نمی گیریم و کسانی که مبارزه با بوروکراسی را جزو مسائل شخصی و يا «قرقره کردن» می پندارند، مطمئناً خودشان از مبارزه با بوروکراسی ضربه ای کاری می خورند و سعی در کوچک کردن اين مبارزه بر می آيند تا توجه ديگران را از آن دور نمايند.

ايدئولوژی حاکم در جامعه ايدئولوژی طبقه ی حاکم است و دروغ، تهمت، افترا، باندبازی و.... از مريضی های جوامع سرمايه داری می باشد که بايد از آن ها دوری جست و تشکيلات سالم بوجود آورد. به قول تروتسکی صداقت انقلابی يعنی در مسائل کوچک هم مثل مسائل بزرگ بايد صداقت داشته باشيم. فقط چنين کسانی می توانند اقدام به ساختن حزب و تدوين برنامه بکنند و در وهله ی دوم حزبی با ساختارهای انقلابی واقعی تشکيل دهند. برای اين منظور، قبل از هر چيز رهبری چنين جريانی بايد از لحاظ طبقاتی کارگری و انقلابی باشد (يعنی اگر 10 نفر در رهبری چنين جريانی باشد حتماً بايد هفت يا هشت نفرشان کارگر شاغل باشند) و از لحاظ طبقاتی مثل گرايش مازيار رازی از دو روشنفکر و يک اکثريتی تشکيل نشده باشد. (تا بهترين برنامه ها را در عمل به گند نکشيده و با بورژوازی از در سازش در نيايند). بالاخره برای سازماندهی انقلاب کارگری -سوسياليستی بايد مسلط به برنامه ی انقلابی عملی نيز بود. در نتيجه يک تشکيلات انقلابی کارگری که می رود تا انقلاب سوسياليستی را سازماندهی کند، بايد شامل اين سه بُعد باشد: حزب، برنامه و اعتقاد به مبارزه با بوروکراسی با رعايت دموکراسی کارگری کامل درون حزب.

اهميت ندادن به شق سوم، يعنی مبارزه با بوروکراسی باعث می شود که بهترين حزب با بهترين برنامه توسط عناصر بوروکرات درون اش از درون متلاشی گردد، زيرا که اين عناصر بوروکرات برای منافع شخصی و کيش شخصيت خود، حاضرند تا با فروختن خود به بورژوازی منافع طبقه ی کارگر و زحمات پيشروی کارگری را زيرپا گذارند. کنترل بوروکراسی درون تشکيلات کارگری انقلابی از همان ابتدا می تواند و قادر است با توجه به طرز عملکرد اين عناصر بوروکرات آنان را شناسائی نموده و از تشکيلات خود بيرون راند زيرا که با مطرح کردن بحث پديده ی بوروکراسی عناصر بوروکرات به سرعت ماهيت واقعی خود را ظاهر خواهند ساخت و برای مدت طولانی توان پنهان شدن در پس پرده ی رياکاری را نخواهند داشت. اين آگاهی است که پيشروی کارگری بايد با خود به درون هرگونه تشکيلات اش برده و از توجه به آن کوتاهی نکند.

به نظر ما از زمان انقلاب اکتبر تا به امروز احزاب انقلابی با برنامه ی انقلابی به وجود آمده اند، ولی دقيقاً به دليل اهميت ندادن به مبارزه با بوروکراسی تمام احزاب انقلابی با برنامه ی انقلابی همگی به راست زدند. به اين دليل ساده که يک بوروکرات از منافع خود حرکت می کند نه از منافع طبقه ی کارگر و در نهايت هم به عنوان يک رفورميست، با نيروهای امنيتی ساخت و پاخت می کند. يک رفورميست و يک بورژوا نهايتاً عليه منافع طبقه ی کارگر با هم، همدست می شوند، زيرا که منافعشان يکی است و متضاد با منافع طبقه ی کارگر. در نهايت بدون مبارزه با بوروکراسی بهترين احزاب با بهترين برنامه ها مثل آب در هاونگ کوبيدن است. انسان ها را بعد از 10- 20- 30 سال تلاش مأيوس و از مبارزه ی سياسی بدور نگه می دارد و اين بحران، دقيقاً به بحران رهبری اين جريانات برمی گردد. اينگونه رهبری ها در عمل از سانتراليزم بوروکراتيک بهره گرفته، اما در حرف و تئوری مدعی قبول سانتراليزم دموکراتيک هستند. هيچ بوروکراتی سانتراليزم دموکراتيک را رد نکرده و مدعی می شود که در عمل هم به کار می گيرد. اما در نهايت دم خروس بيرون می زند. هشياری پيشروی کارگری اين دم خروس را سريع تر می بيند و در حفظ اهداف انقلابی خود از موضع قدرت بهتر می تواند مبارزه نمايد.

مسأله ی بوروکراسی هميشه برای بوروکرات ها و خائنين به طبقه ی کارگر مسأله ای کوچک و بی اهميت است، در حالی که برای پيشبرد اهداف انقلابی پيشروی کارگری و کمونيست ها امری اساسی و تعيين کننده می باشد.

 

ياشار آذری

 

(1)    لينگ نوشته ی سعيد اميری «به جای درگيری های حاشيه ای و شخصی به مبارزات طبقاتی روی آوريم»

http://www.nashr.de/2/ravsh/saidAmiri.pdf