برچيدن تبعیض جنسی

در گروی براندازی نظام سرمايه داری

 

در سايت "شبکه سراسری همکاری زنان ايرانی"  مقاله ای از خانم شادی امين که از فمينيست های برجسته ايرانی می باشند، گذاشته شده تحت عنوان "احمدی نژاد" درهای ورزشگاه ها را به روی "زنان" گشود / شادی امين"[1]. من شخصاً نسبت به ميزان دانش و اطلاعات دقيق خانم امين شکی ندارم و از سبک نگارش و استدلال ايشان بسيار لذت می برم. لذا در جوی کاملاً دوستانه می خواهم به نکاتی از بحث نگاهی رفيقانه بيندازم. باشد که اين برخورد زمينه ساز بحث های مثبت و سازنده بعدی گردد.

ايشان در اين مقاله با تکيه ی مختصر اما مفيدی بر کليه ی مطالبات دموکراتيک زنان و حتی ساير اقشار تحت ستم ليست جالبی از اين مطالبات را برشمرده اند و در مورد هر يک به درستی اشاره کرده اند که رسيدن به مطالبه مذکور در درون حکومت موجود عملی نيست.

در بخش آخر مطالبات برشمرده شده آمده است: "پايان دادن به ستم و استثمار زنان و کودکان در کارگاه های قالی بافی و کوره پزخانه ها و کارخانه ها در نظامی که اساسش بر رنت خواری و سود بری مشتی سرمايه دار مکتبی بنا شده است امری است محال.

پايان دادن به قتل های ناموسی، ... جنايات متعدد بر زنان ... رفع موانع حضور زنان در تمامی عرصه ها ، ... کسب آزادی های سياسی، آزادی بيان ، اجتماعات و حق تشکل و اعتصاب و اعتراض ، لغو حکم اعدام و ديگر مجازات های وحشيانه جاری چون سنگسار ، شلاق ، قطع اعضای بدن و ... و در يک کلام پايان دادن به مصائب بی شمار کنونی تنها با رفتن اين رژيم به عنوان مانعی اساسی برای هر تحول جدی در ايران ممکن است."

تا اين جا من کاملاً با نظر ايشان هم عقيده هستم. اشکال اما از اين جا آغاز می شود که خانم امين دقيقاً منظور خود را از " تنها با رفتن اين رژيم" باز نمی کنند و توضيح نمی دهند که منظورشان از اين "رفتن" چيست. اگر منظور سرنگونی رژيم باشد (که من تصور می کنم منظور اين باشد)، اين توضيح لازم است که به چه نحوی. آيا  منظور ايشان از سرنگونی به هر شکل ممکن است (مثل آن چه که به سر صدام حسين آمد يا به صورت کودتا از طرف عناصر ارتجاعی رژيم پيشين و نظير اين ها) يا انقلاب؟ به نظر من در يک برخورد مترقی، هر انسان آزاده ای خواهان انقلاب خواهد بود. پس در اين جا هم ما از ساير اشکال سرنگونی صرف نظر کرده و تنها به شکل انقلابی آن می پردازيم.

حال اگر هدف دوست عزيزم خانم امين را انقلاب فرض کنيم، بعد سئوال اساسی از نظر من اين خواهد بود که آيا به عقيده ی ايشان با صرفاً يک انقلاب (که مهم نباشد چه طبقه ای روی کار می آيد) کار تمام است و در پی آن دموکراسی لازم بر ايران حاکم خواهد شد؟ آيا به نظر ايشان اين تنها حکومت فعلی است که ارتجاعی و ديکتاتور است؟ در اين صورت ما بايد رژيم پيشين را مترقی دانسته و معتقد باشيم که در آن زمان دموکراسی بورژوايی (مانند آن چه که در کشورهای غربی وجود دارد) حاکم بوده و ميليون ها مردم که تن به انقلاب دادند، دليلی برای اين کار که باعث کشته شدن هزاران نفر گرديد، نداشتند.

به نظر من، اين طور نيست. به نظر من مردم ايران دقيقاً به خاطر وجود بحران اقتصادی و ديکتاتوری و اختناق ناشی از آن در آن زمان انقلاب کردند، به اميد حل بحران اقتصادی و ايجاد جوی بازتر. اما از آن جايی که انقلاب فاقد رهبری مترقی طبقه ی کارگر بود، بورژوازی سنتی ايران با عَلَم کردن خمينی و انگشت گذاشتن بر تعصبات مذهبی مردم، گوی رهبری را قاپيد و با مشتی از قول و قرارهای خمينی، سوار بر انقلاب گرديد. لذا ساده ترين درس انقلاب سال 57 برای ما می تواند اين باشد که اگر انقلابی صورت گيرد که در آن نيروهای مترقی و انقلابی به همراه پيشروی کارگری در ميان طبقه ی کارگر و ساير اقشار ستمديده در جامعه جا نداشته و در نتيجه پيش از انقلاب نتوانسته باشند رهبری طبيعی و مورد اعتماد طبقه ی کارگر را به عهده گيرند، بزرگ ترين انقلابات با افتادن حکومت به دست قشر ديگری از طبقه ی بورژوا به شکست کشيده خواهد شد.

بحث من به طور خلاصه اين است که صرف رفتن اين رژيم و روی کار آمدن رژيم ديگری (حال حتی اگر رژيم سوسيال دموکرات ترين جريانات سياسی در ايران هم باشد) از آن جايی که خصلت سرمايه داری دارد، بخصوص در اين برهه از دوران نظام سرمايه داری (يعنی گلوباليزم) قادر نخواهد بود به خواست های دموکراتيک مردم ايران تن در دهد. به عبارت ديگر هر رژيم بورژوايی ديگری که به قدرت برسد، بهتر از رژيم پهلوی نخواهد شد. اگر آن رژيم نتوانست به مطالبات دموکراتيک توده ی مردم جواب مثبت دهد، مطمئناً رژيم کراواتی بعدی نيز نخواهد توانست. دليل آن هم نه در ماهيت اين حکومت بورژوايی يا آن حکومت بورژوايی است که در خصلت نظام سرمايه داری کشورهای عقب نگهداشته شده ای مانند ايران در رابطه با سرمايه ی جهانی و امپرياليزم است. در کشورهايی مانند ايران هرگونه گشايش دموکراتيکی (به علت شدت بسيار زياد خفقان) منجر به مطالبات بعدی و بعدی ....شده و نهايتاً به شورش و قيام می انجامد. رژيم های سرمايه داری در کشورهايی مانند ايران، برای حفظ خود مجبوراً که دائماً از سرکوب و اختناق بهره بگيرند. درغير اين صورت دوام نخواهند آورد.

از اين رو و با توجه به تجربه ی انقلاب 57 من فکر می کنم که طبقه ی کارگر و کليه ی اقشار تحت ستم (زنان، جوانان، اقليت های ملی و مذهبی و طبقه ی کارگر) نمی بايد اشتباه گذشته را بار ديگر تکرار کرده و صرفاً در پی سرنگونی رژيم جمهوری اسلامی باشند، بلکه اين بار وقت آن رسيده که نيروهای مترقی و توده ی ستمديده ايران پيش از هر چيز تحليلی اصولی و صحيح از شکست انقلاب 57 داشته و به اين ترتيب از تکرار اشتباهات آن زمان جلوگيری کنند.

در اين مقطع از مبارزات طبقه ی کارگر و کليه ی اقشار تحت ستم ايران، تمام نيروهای انقلابی و مترقی ما می بايد به اين نتيجه رسيده باشند که تنها انقلابی که می تواند در پی خود آن دموکراسی ای را به دنبال داشته باشد که کليه ی اقشار تحت ستم جامعه ی ما خواهانش هستند، انقلابی است که در آن نه تنها رژيم کنونی سرنگون می گردد که کل نظام سرمايه داری مورد حمله قرار گرفته و از جامعه رخت برکند. مادامی که ريشه و بن روابط اجتماعی مبتنی بر توليد و توزيع بر پايه ی مالکيت خصوصی (يعنی سرمايه داری باشد)، ستم انسان بر انسان از بين نخواهد رفت و تا زمانی که بنيان اين روابط بر نابرابری و ستم طبقاتی استوار باشد، حقوق ابتدايی و پيش پاافتاده ای از قبيل حق بيان، حق تجمع، حق سازماندهی، حق اعتراض و اعتصاب، برابری حقوق زن و مرد در مقابل قانون و نظير اين ها که از انکارناپذيرترين حقوق انسانی هر فرد در اجتماع است، هم وجود نخواهد داشت.

در علم روانشناسی کودک (در همين نظام سرمايه داری) آمده که اگر نسبت به کودک خود خشونت به خرج دهی و حقوق انسانی او را زير پا بگذاری، به احتمال قوی او هم از همان کودکی اقدام به تجاوز به حقوق ساير کودکان هم سن و سال خود کرده و هر چه بزرگ تر می شود، انحرافات اخلاقی اش در اجتماع، نسبت به حقوق ديگران بيش تر بروز می کند. اين در مورد آموزش های فرهنگ بورژوايی که در درون خود نابرابری انسان ها را پرورش می دهد (و در نتيجه پديده های نژادپرستی و ملی گرايی را ايجاد می کند)، نابرابری جنسی را هم به عنوان يکی از سلاح های ستم، تبليغ و ترويج می کند. کودک مذکری که در چنين جو خانواده، مدرسه، دوستان، راديو و تلويزيون در حال رشد و فراگيری است، درست همان آسيبی را می بيند که کودکی که به حقوق انسانی اش تجاوز شده و در حقيقت اين کودک دارای يک محيط سالم رشد نيست؛ بدون اين که بداند چرا بر خواهر خود برتری دارد و با او توهين آميز صحبت می کند و به او با نگاه نابرابر می نگرد. درست مثل کودکی که اگر به خاطر اشتباهاتش با هر اعتراضی که به او می کنی، يک کلمه دشنام آميز هم بکار بری، کودک کم کم در مقابل اين خورد شدن شخصيتش به جای ناراحت شدن، خود نيز شروع به استفاده همين الفاظ می کند. کودک مذکری را که به کذب به او موقعيت بالاتر از خواهرش بدهی، او هم می آموزد که به جای ايستادگی در مقابل اين نابرابری (که چون کذب است در واقع نوعی توهين به شخصيت کودک مذکر هم می باشد) خود اين ستم را به کار گيرد. لذا در جامعه ای که ستم انسان بر انسان از هر گوشه و زاويه اش می بارد، انسان را از حالت آزاد و سالمش خارج کرده و بدون داشتن دليل، از او يک ستمگر می سازد، به حدی که ستمگری جزو وجودش می شود و خودش حتی از آن بی خبر است.

پس برای برچيدن اين ستم بايد اول زمينه ی رشد آن را خشکانيد.

به نظر من خانم امين با توجه به انکار بحث بالا است که بحث خود را به لفظ "تنها با رفتن اين رژيم" خاتمه داده اند. ايشان نيز اگر مانند برخی فمينيست ها معتقد باشند که ستم جنسی ارتباطی به ساختار اقتصادی جامعه ندارد، آن وقت ممکن است بگويند که در کشورهای صنعتی غربی که نظام سرمايه داری به کامل ترين شکل خود حاکم است، پس چرا حقوق دموکراتيک زنان رعايت شده و ستم جنسی وجود ندارد؟

در جواب چنين بحث محتملی (البته شايد ايشان اين بحث را نداشته باشند. من صرفاً در صورت احتمال وجود اين بحث جواب را مطرح می کنم)، من در زير به بخش هايی از دو سند رسمی از وضعيت زنان در کشورهای اروپايی اشاره می کنم.

 

سند اول: "EU" (آتحاد اروپا) در رابطه با برابر بين زن و مرد

گزارش در مورد برابری زن و مرد در سال 2005

کميسيون اروپا دومين گزارش ساليانه خود را در مورد پيشرفت هايی در وضعيت برابری زنان و مردان در زمينه ی تحصيل، استخدام و زندگی اجتماعی به شورای اروپا تقديم می دارد. اين هدف نياز به پيشرفت بسيار و چالش های سياسی و کار بر روی تشويق برابری زنان و مردان به ويژه در ميان مردان و زنان مهاجر دارد.

گزارش از کميسيون به شورا، به پارلمان اروپا، به کميته اقتصادی و اجتماعی اروپا و کميته مناطق 14 فوريه 2005 "گزارش در مورد برابری زن و مرد در سال 2005" (در نشريه رسمی به چاپ نرسيده است)

 

 

فاصله جنسی

کلاً فاصله جنسی کاهش يافته است، اما در زمينه ی دستمزدها همواره باقی مانده است

درزمينه استخدام، بين سال های 2002 و 2003 فاصله زن و مرد نيم درجه کاهش يافته و به 8/15 درصد رسيده است. نرخ استخدام زنان در سال 2003 به 1/55 درصد رسيد.

در زمينه بيکاری فاصله زن و مرد هم چنان باقی است. در سال 2004 بيکاری در ميان زنان 10 درصد و در ميان مردان 3/8 درصد بوده است.

تناسب نسبی کار نيمه وقت در سال 2004، 4/30 درصد برای زنان به 6/6 درصد برای مردان بوده است. اين فاصله هر ساله تمايل به بيش تر شدن دارد.

شاغل بودن و زندگی خانوادگی داشتن همواره يک چالش اصلی بوده است. برای زنانی که کودکان خردسال دارند، هنوز هم ميزان اشتغال 6/13 واحد پايين تر از زنانی است که فرزند ندارند. از طرف ديگر ميزان اشتغال مردانی که فرزندان خردسال دارند، 10 واحد بالاتر از مردانی است که فرزند ندارند. علت وجود اين رقم ها را می توان در محدود بودن ساختار امکانات نگهداری از کودکان و ساختار استريوتايپ و سکسيست بودن خانواده دانست که زنان را موظف به گرفتن کل مسئوليت خانواده و کودکان می کند.

فاصله دستمزد زنان و مردان هيچ تغيير قابل ملاحظه ای نکرده و در اتحاد اروپا در سال 2004 همواره همان 15 درصد باقی ماند.

زنان مسن بيش تر با فقر دست به گريبان هستند تا مردان مسن. والدين مجرد بيش تر در معرض وضع نامساعد چندگانه هستند و آن ها هستند که به ويژه در جامعه منزوی می شوند.

در رابطه با طرح بازنشستگی که از يک کشور به کشور ديگر بسيار متفاوت است، مزايای زنان بسيار کم تر از مردان است به خاطر حضور محدود آن ها در بازار کار (کارهای نيمه وقت، مرخص های طولانی به خاطر کودکان). اما در بعضی کشورها تغييراتی در اين رابطه در حال وقوع است و می خواهند به دوران نگهداری از کودکان يا نگهداری از عضو خانواده يا عضو معلول در خانواده مزايای بازنشستگی مقرر دارند.

 

 

سند دوم: کتابخانه حقوق بشر

کميته حذف تبعيض برعليه زنان، نظارت های نهايی: آلمان سال 2000

بند 287. کميته به گزارش مشترک فصل دوم و سوم و گزارش فصل چهارم آلمان در جلسات چهارصد وشصت و چهارمين و چهارصد و شصت و پنجمين خود در اول فوريه 2000 رسيدگی کرد.

 

مقدمه حزب دولتی

نماينده آلمان در ابتدای گزارش يادآور شد که تغييراتی که در سپتامبر 1998 در دولت به وجود آمد به تقدماتی در زمينه ی تساوی حقوق کشيده است. ده سال از اتحاد دو آلمان و از آخرين باری که در باره اين کشور گزارشی داده شده بود گذشت و اين اکنون امکان يک ارزيابی را از تساوی حقوق و تساوی امکانات در آلمان متحد فراهم آورده است. انتقال از سيستم اقتصادی و اجتماعی جمهوری دموکراتيک گذشته به سيستمی بر پايه ی دموکراسی پارلمانی، فئوداليزم و اقتصاد بازار سوسيال تغييرات دردناکی برای مردمی که در شرق [آلمان] زندگی می کردند بوده است. ...اغلب از اين تغييرات به شدت آسيب ديدند...Laenderزنان

اين زنان که در گذشته از مزايای استخدام کامل برخوردار بودند...حالا در اين ايالات با 7/20 درصد بيکاری مواجه گشته اند (که البته در حال کاهش است).

بند 290. نماينده ی آلمان در ارائه بحث خود بر روی دو موضوع کليدی در دولت جديد تکيه کرد. يکی زنان و برنامه اشتغال و ديگری مبارزه برعليه خشونت [نسبت به زنان]......در حالی که زنان بهتر از هر زمان ديگری در گذشته تحصيل می کنند و 42 درصد استخدام های سطح بالا و شغل های آزاد را به خود اختصاص داده اند، با اين وجود هنوز از نابرابری در انجام کار خانه و محل آموزش شغل و اشتغال رنج می برند. دستمزدهای آن ها پايين تر از مردان است، 90 درصد کارهای نيمه وقت به آن ها اختصاص دارد و اکثريت آن ها در چند زمينه شغلی که در رده پايين تر قرار دارد، متراکم اند.

بند 292. نماينده ی آلمان با مطرح کردن نقشه ی عمل برای مبارزه با خشنونت، گفت که اقدامات گذشته اگر چه از ميزان خشونت کاسته، اما در جامعه ی آلمان نتوانسته با خشونت برعليه زنان به طور واقعی و قاطع عمل کند. نقشه کنونی به عنوان عقيده ای همه مشمول که تمام مسئولين و "ان گ او"ای ها را به کار واخواهد داشت، با خشونت برعليه زنان مبارزه خواهد کرد؛ برنامه بر روی چند زمينه تمرکز داشت که شامل حفاظت با قصد به توجه ويژه نسبت به وضعيت زنان و دختران معلول، زنان مسن، زنان و دختران خارجی می شد. اين قانون با توجه ويژه نسبت به بهبود بخشيدن قانونی شرايط حفاظت از زنانی که مورد خشونت خانگی قرار می گيرند، مبارزه با آزار جنسی در محل کار، خريد و فروش زنان؛ همکاری بين سازمان ها و پروژه های مختلف، با گروه های فعال برای کار روی خريد و فروش زنان و خشونت های خانگی: شبکه های سراسری در سطح کشور برای کمک رسانی، کار بر روی تجاوزگران..........

بند 293. اين نماينده ی توجه ويژه ای را نسبت به چند مورد که .....نياز به رسيدگی مبرم دارد، جلب نمود. اولين بررسی کامل که کميسيون انجام داده در زمينه ی سلامتی زنان آلمانی است.

بند 294. به اجرا گذاشتن برنامه های دولت.....باعث بسط وعمق بخشيدن به تساوی واقعی ميان زنان و مردان شده.........

 اگر چه وضعيت جوامع صنعتی سرمايه داری به نسبت جوامع جهان سوم بهتر است (آن هم به خاطر اين که امپرياليزم برای پياده کردن دموکراسی بورژوايی، فشار را بر مردم جهان سوم می آورد)، اما نهايتاً دو مسأله اساسی پيش روی جامعه ما قرار دارد: يکی اين که مرحله انقلاب بورژوايی که بتواند دموکراسی بورژوايی آن جوامع را به ارمغان آورد، با روی کار آوردن رژيم دست نشانده سلطنتی رضاشاه به دست امپرياليزم به طور کلی از بين رفت و ديگر اين که سوسيال دموکراسی به روايت نمايندگان خودش، با وجود در قدرت بودن مداوم لااقل بيش از نيم قرن، در هيچ کشور اروپايی هنوز نتوانسته تساوی حقوق واقعی را بين شهروندان خود، بدون توجه به جنسيت برقرار نمايد. لذا اعتماد ناآگاهانه نسبت به نظام های سوسيال دموکرات و بدون بررسی زيربنايی مسائل واقعی موجود در اين کشورها سهل انگاری است که نتيجه ی آن مبارزات رهايی بخش اقشار تحت ستم جامعه ما را همواره به شکست يا در بهترين حالت به رکود می کشد؛ مبارزات زنان ما مجزا از اين امر نيست.

اولين قدم تمام زنان مبارز و پيشرو ما در اين مقطع می بايد پاک کردن اذهان ساير زنان جامعه از تبليغات کاذب بورژوازی اعم از تبليغات رژيم جمهوری اسلامی و بورژوازی اصلاح طلب و سوسيال دموکرات باشد.

زنان جامعه ی ما بر اثر تبليغات همه جانبه ی رژيم بر روی مسائل مذهبی، اکثراً در ضمير ناخودآگاه خود مذهبی هستند؛ چه آن هايی که مدافع مذهب می باشند و چه آن هايی که در ظاهر مدعی آن نيستند. زنان ما اگر چه ممکن است در اين مرحله از تاريخ اين رژيم به آن آگاهی سياسی و اجتماعی رسيده باشند که مخالف برخوردهای خشونت آميز رژيم بوده و حتی خواهان سرنگونی اش باشند، ولی اين الزاماً به اين معنی نيست که آن ها رابطه بين نظام حاکم و پديده مذهب را هم درک کرده و لذا از ديدگاه روشنی به مسائل خود و ستم جنسی حاکم بر جامعه می نگرند. در نتيجه اين وظيفه ی کليه ی زنان آگاه، مترقی و مبارز است که رابطه ميان پديده ای به نام مذهب را با آن چه که به عنوان قوانين اسلامی در ايران حاکم است مطرح نموده و در بالا بردن سطح آگاهی ساير زنان بکوشند. هر چه آگاهی حقيقی زنان بالاتر رود از احساس کاذب مذهبی آن ها کاسته شده، شجاعت و شهامتشان در جهت مبارزه برای نابودی ستم جنسی بالا می رود.

بخش بعدی آگاهی رساندن به زنان ستمديده ی جامعه امان اين است که سطح آگاهی سياسی آن ها را بالا برده و نگذاريم "آواز دهل شنيدن از دور" برايشان "خوش" باشد و آن ها را از سمت گيری به سوی مبارزه ای تاريخی باز دارد. بايد سطح آگاهی زنان ايران را که از شدت خفقان حاکم جانشان به لب آمده، در جهتی سوق داد که نه خواهان برقراری نظام بورژوايی سوسيال دموکراسی که خواهان ريشه کن کردن هرگونه زمينه ی مادی برای برقراری نظام سرمايه داری بوده تا زمينه های ستم جنسی را در ريشه بخشکانند.

پس تنها با بالا بردن سطح آگاهی زنان در اين دو زمينه است که می توان با خرافات ديکته شده ی کنونی و با تبليغات کاذب سوسيال دموکراسی در جامعه مبارزه کرد و در عوض زنان را به سازماندهی خود و پيوستنشان به ساير اقشار تحت ستم تشويق نمود. سازماندهی زنان به آن ها کمک می کند تا ضمن بالا بردن سطح آگاهی حقيقی خود در مسائل نظری و تئوريک، از نزديک با مشکلات روزمره ی يکديگر آشنا شده و ميان خود نه تنها اتحاد ايجاد نموده که در حرکت های مختلف مشترکاً عمل نمايند و بتوانند با مطرح کردن مسائلشان به يافتن راه حل های مناسب و برنامه برای عملی سازی آن راه حل ها طرح نمايند. پيوندشان با مبارزات ساير اقشار تحت ستم، به ويژه مبارزات طبقه ی کارگر، تنها راه مقابله و مقاومت در برابر سرکوب رژيم است.

آگاهی زنان ما بايد به آن حد برسد که نه تنها بخواهند به طور فعال در سرنگون کردن اين رژيم دخالت داشته باشند، بلکه به طور فعال از روی کار آمدن هر جريان بورژوايی ديگر نيز ممانعت کرده و خواهان روی کار آوردن نظام سوسياليستی ای باشند که در آن ستم انسان بر انسان جايی نداشته باشد. آن گاه حتی برای برقراری چنين نظامی باز هم خود نقش فعال داشته باشند.  و بالاخره آگاهی زنان ما بايد به جايی برسد که آگاهانه در توليد اجتماعی سهيم شده و از مسائل سياسی لحظه ای عقب نشينند. اين تنها راه مبارزه ی اساسی با ستم جنسی است؛ حضور فعال در توليد اجتماعی و مسائل سياسی متلاشی کننده ی هرگونه تبعيض جنسی و بهترين راه مبارزه با فرهنگ طبقاتی بورژوايی است.

سارا قاضی

4 مه 2006

 

آدرس اينترنتی کتابخانه: http://www.nashr.de

ايمل ياشار آذری: yasharazarri@gmail.com

مسئول نشر کارگری سوسياليستی: ياشار آذری

 

 



[1].    http://www.shabakeh.de/archives/individual/000873.html#more