آیا انگلس به مارکس خیانت کرده

یا چپ ورشکسته ما به دنبال رفع مسئولیت از گردن خویش است؟

 

در تاریکی شب، وقتی تنها یک ستاره به نظر چشمک می زند، باید با دیدِ شک به آن نگریسته و مطمئن شد که این چراغ قوه دشمن نیست که از دور سعی در گمراهی، گیج و گُنک کردن انسان دارد!

 

ظاهراً سیاستی براه افتاده است که در پی آن با به اصطلاح خائن نشان دادن انگلس، نه تنها می خواهند مارکسیزم را لکه دار کنند، بلکه همزمان به دنبال رفع مسئولیت از گردن خود بابت سیاست های ورشکسته گذشته می باشند.

پُست زیر نمونه ای از این دسته است:

 

 

در اینجا چند نکته با هم در آمیخته و به شکلی کلی و بدون مدرک چنان به هم پیوسته، جمله و نیز نهایتاً مطلبی را ارائه داده است که تنها کسانی که با مطالب مارکس به شکل تخصصی آشنایی دارند و غیرمغرضانه برخورد می کنند، می توانند متوجه شوند که این پست تا چه اندازه بی اساس است. می گویند وقتی دروغ را زیاد تکرار کنی، کم کم خودت هم باور می کنی! و در یک گفتمان به اصطلاح کارگری است، یعنی عمداً به منظور گمراه کردن کارگران علاقمند ترتیب داده شده است:

1- وقتی گفته می شود «در فرانسه» این از نظر ادبی الزاماً به معنای آن نیست که منظور ترجمه فرانسوی آن مورد نظر است. حقیقت این است که مارکس ترجمه فرانسویکاپیتالجلد اول را خود اصلاح کرد تا روشن تر و فصیح تر گردد.

2- اما انگس بر روی نسخه ی اصلی آلمانی جلد اول آن کار کرد، نه ترجمه ی فرانسوی آن.

3- از این گذشته مارکس شخصاً انگلس را مسئول ویرایش کاپیتال قرار داد. اگر به او اطمینان نداشت، قطعاً چنین نمی کرد و انگلس پشت سر مارکس و در تضاد با مارکس دست به هیچ تغییر اساسی و پایه ای در مطالب مارکس نزد.

4- اساس این دو ترجمه با هم یکی است و انگلس اصلاحاتی که در اصل آلمانی آن ایجاد کرد، بسیار ناچیز است.

5- لذا بزرگ کردن این تفاوت های ناچیز و ربط دادن آن به اتحاد جماهیر شوروی، تنها باعث گیج کردن خوانندگان فارسی زبان است که مستقلاً نمی توانند مطلب را به آلمانی یا فرانسوی بخوانند و به پوچی این پُست پی ببرند.

6- برای کسانی که به زبانی (بخصوص آلمانی یا انگلسی) تسلط ندارند و نیازهای خود را از طریق مترجمی مثل حسن مرتضوی رفع می کنند، شاید این پُست طعمه ای خوب بوده و تبلیغ مؤثری برای ترجمه های او باشد. اما برای آنانی که غیرمغرضانه می توانند اصل مطلب را به زبان آلمانی، انگلیسی و فرانسه بخوانند، این پُست را چیزی جز پروپاگاندا نمی دانند. یعنی دروغ محض برای اهداف پَست!

7- گذشته از تمام این ها، این بحث در رابطه با جلد اول است که خودِ مارکس در جمع آوری، نوشتن و ویراستاری آن شخصاً حیات و حضور داشت. پس انگلس نمی توانسته در متن آلمانی (یا فرانسوی آن دست برده باشد).

 

برای شناخت بیش تر از ترجمه های حسن مرتضوی می توان به «نقدی بر روش شناسیِ ضدیت با انگلس» از محمدحسن شاهکویی اشاره کرد:

https://cdn.fbsbx.com/v/t59.2708-21/293290763_1018227348718191_1512289180094543509_n.pdf/%D9%86%D9%82%D8%AF-%D8%B6%D8%AF%DB%8C%D8%AA-%D8%A8%D8%A7-%D8%A7%D9%86%DA%AF%D9%84%D8%B3.pdf?_nc_cat=100&ccb=1-7&_nc_sid=0cab14&_nc_ohc=Dj7Q-qZ9awwAX9-orNi&_nc_ht=cdn.fbsbx.com&oh=03_AVKUFFFR2K7n6WixWX9x90RH3QpbVkQfxP_GgY6Xs9eiTQ&oe=62D1B5A8&dl=1

در این نوشته آمده:

مجلد دوم سرمایه چون که به گفته خودِ انگلس، بنا به سفارش مارکس می بایست از دست نوشته های دهگانه اش در این باره چیزی بسازد و مجلد سوم نیز کار زیادی از انگلس برد که ازین بابت ها هم عمیقاً باید سپاسگزار او بود. از اینرو، گمان کنم در مقابل مخالفان مارکسیسم، دفاع تئوریک از انگلس در ویراستاری اش، اولویت داشته باشد. این کار البته از صلاحیت نگارنده این سطور بیرون است، لیکن اینجا بحث بر سر مجلد اول کتاب سرمایه است که ساختار اصلی اش مستقیماً از خود مارکس است؛ و یا آن که حتی اینجا نیز می توان موضوع را از موضع آکادمیک و بررسی اصلی نسخه فرانسوی پیش برد. با این حال، باید پایه پژوهش در ویراستاری انگلس را علاوه بر معیارهای دقیقاً علمی مارکس، تاریخ تحولات در سرمایه داری و در جنبش پرولتاریا قرار داد که مارکس می خواست، یعنی این مهم را که کتاب سرمایه قابل درک برای کارگران و راهنمای عمل تاریخی باشد.

 

اینجا شاید بجا باشد تا اشاره ای به نکاتی در ترجمه ی دوم «دستنوشته های مارکس -1844 حسن مرتضوی هم بشود. این با توجه به این نکته مهم است که حسن مرتضوی در ترجمه دوم خود هم همواره به ترکیب اساسی ترجمه اول خود، دست نزده و مفهوم نارسا و نادرست ترجمه ی اول خود را کماکان حفظ کرده است. و نیز پیش از آن جا دارد تا از محمدحسن شاهکویی هم برای نقد بالا و برخورد به حسن مرتضوی سپاسکزاری به عمل آید.

به عقیده ما حسن مرتضوی مترجمی توانا است، اما توان خود را آگاهانه یا ناآگاهانه در خدمت هم-طبقه ای های خود و در نهایت بورژوازی قرار داده است. چگونه؟ حسن مرتضوی در ترجمه هایش گویی لقمه را چرخانده و از پس سر به دهان می گذارد: اغلب جملات ترجمه شده از طرف مرتضوی به زبان فارسی بقدری توآم با کلمات عربی بسیار سنگین و یا لغات فارسی باستان است که تنها آنان که در رشته ادبیات تحصیلات عالی دارند، متوجه مطلب می شوند. در حالی که همان متن به زبان آلمانی، انگلیسی یا فرانسه بسیار ساده است که تقریباً همگان قادرند معنا و منظور را بفهمند.

و این، صرف نظر از این است که حسن مرتضوی در مقدمه های خود، موضوع را از درون تهی یا یک بُعدی می کند. از این جهت است که ما معتقدیم که ترجمه های مرتضوی نه به منظور خدمت به طبقه ی کارگر ایران، بلکه برای گمراه کردن آن دسته از آکادمیسین هایی است که زبان فارسی او را می فهمند - همزمان از بالای سر طبقه ی کارگر و اقشار زحمتکش تحت ستم رد می شود.

در اینجا ما تنها به چند نمونه ساده از طرز ترجمه کردن حسن مرتضوی در جلد جدیدش از «دستنوشته های اقتصادی و فلسفی -1844» مارکس اشاره می کنیم:

 

“Above all we must avoid postulating “society” again as an abstraction vis-à-vis the individual. The individual is the social being. His manifestations of life – even if they may not appear in the direct form of communal manifestations of life carried out in association with others – are therefore an expression and confirmation of social life. Man’s individual and species-life are not different, however much – and this is inevitable – the mode of existence of the individual is a more particular or more general mode of the life of the species, or the life of the species is a more particular or more general individual life.”

ترجمه مرتضوی:

«بیش از هر چیز ضروری است که از تثبیت «جامعه» به عنوان چیزی انتزاعی ورای فرد اجتناب شود. فرد هستی اجتماعی است. بنابراین، تجلی حیاتی او -حتی وقتی به شکل تجلی اشتراکی و در پیوند با دیگران ظاهر نشود- تجلی و تأیید زندگی اجتماعی است. زندگی فردی و زندگی نوعی انسان دو چیز متقاوت با هم نیستند، هرقدر - که ضرورتاً چنین است- شیوه ی وجود زندگی فردی ویژه تر یا عام تر از شیوه ی زندگی نوعی باشد، یا زندگی نوعی ویژه تر یا عام تر از زندگی فردی باشد.»

به نظر ما این جمله باز هم دقیق نیست و ما جمله زیر را پیشنهاد می کنیم:

1- مصدر postulate در انگلیسی چندین معنا دارد که متناسب با هر معنا مجموعه ای از مصدرهای دیگر هست که معنای شبیه یا مترادف با postulate دارد. در معنا و مفهومی که مارکس در اینجا به کار برده، معنای زیر با حقیقت نزدیک تر است. یعنی:

Postulate = to consider to be true without evidence = assume =posit

در این معنا، postulate یعنی به فرض گرفتن یا بدون مدرک چیزی را درست دانستن، حکم دادن. لذا مفهوم «ثبیت» که به معنای «اثبات کردن» است نمی تواند، صادق باشد.

2- پیش از نیم-جمله «تجلی و تأیید زندگی اجتماعی است» باید از لغت «شکلی یا فرمی» استفاده شود، تا جمله دقیق ترجمه شده باشد.

3- در انسان شناسی، موجودات زنده را کلاً با «گونه» (به معنای نوع) جدا می کنند. اما از آنجایی که لغت «نوع» در فارسی به معنای خاص species یعنی گونه نیست، در این متن اگر لغت «گونه» را اضافه کنیم، ترجمه دقیق می شود.

لذا جمله این طور می شود:

بیش از هر چیز ضروری است که از فرض مفهوم«جامعه» به عنوان چیزی انتزاعی ورای فرد اجتناب شود. فرد هستی اجتماعی است. بنابراین، تجلی حیاتی او - حتی وقتی به شکل تجلی اشتراکی و در پیوند با دیگران ظاهر نشود- شکلی از تجلی و تأیید زندگی اجتماعی است. زندگی فردی و زندگی نوعی انسان(گونه انسان) دو چیز متقاوت با هم نیستند، حتی وقتی - که ضرورتاً- در ظاهر یا در موارد کوچک که تعیین کننده نیستند، شیوه ی وجود زندگی فردی ویژه تر یا عام تر از شیوه ی زندگی نوعی به نظر آید، یا برعکس زندگی نوعی ویژه تر یا عام تر از زندگی فردی.

 

نمونه جالب دیگر در اینجا ترجمه این عنوان فرعی است:

[Human Requirements and Division of Labor Under the Rule of Private Property and Under Socialism. Division of Labor in Bourgeois Society]

به گمان حسن مرتضوی، خواننده فارسی زبان نیازی به دانستن کل این عنوان ندارد و در نتیجه آن را این طور ترجمه کرده است: «در معنای نیازهای انسانی» در حالی که ترجمه کامل این است:

«نیازهای انسانی و تقسیم کار در حاکمیت مالکیت خصوصی و تحت نظام سوسیالیستی. تقسیم کار در جامعه ی بورژوایی»

 

نمونه ی سوم حائز اهمیت زیادی است، زیرا اگر فرد با مفاهیم فلسفی هگل آشنایی نداشته باشد، کل مطلب کاملاً بی معنا و بی ربط جلوه می کند و آن در بخش «نقد دیالتیک و فلسفه هگل در کل» است:

(3) His opposing to the negation of the negation, which claims to be the absolute positive, the self-supporting positive, positively based on itself.

Feuerbach explains the Hegelian dialectic (and thereby justifies starting out from the positive facts which we know by the senses) as follows:

Hegel sets out from the estrangement of substance (in logic, from the infinite, abstractly universal) – from the absolute and fixed abstraction; which means, put popularly, that he sets out from religion and theology.

Secondly, he annuls the infinite, and posits the actual, sensuous, real, finite, particular (philosophy, annulment of religion and theology).

Thirdly, he again annuls the positive and restores the abstraction, the infinite – restoration of religion and theology.”

در رابطه با این بخش، می باید به طرزی (حتی مثلاً در پاورقی) توضیح داد که منظور هگل از «نفیِ نفی» یا «ایده ی مطلق» چه بوده که فوئر باخ این طور جواب داده: هگل معتقد بود که Absolute Positveکه به معنای «ایده ی مطلق» یا «مثبت مطلق» است، پس از نفی خودش، دنیا را ایجاد می کند، دنیا سپس از طریق روح بشر، بار دیگر به خودآگاهی، یعنی همان مثبت مطلقمی رسد: انسان (اجتماع)-خدا-انسان (اجتماع) = مثبت مطلق (یا امر مطلق مرتضوی). در مقابل این فلسفه، فوئر باخ در جواب می گوید: نفیِ نفی از ایجاب خود-پشتیبانی ناشی می شود؛ انسانی که خود، خود را ایجاب می کند.

 

با این کوتاه، قصد باریکی بینی به ترجمه های مرتضوی نیست، بلکه منظور آگاه کردن خوانندگان ترجمه های او است. امانت در ترجمه، اساس ترجمه است. ناگفته نماند که از آنجایی که اعمال افراد ناشی از پایگاه طبقاتی آن ها است، ما مصراً تأیید می کنیم برای شناخت اساسی از ماهیت حسن مرتضوی حتماً به لینک بالا از محمدحسن شاهکوهی مراجعه شده و با دقت مطالعه گردد.

ضروری است که در آخر نکته مهم و اساسی دیگری را هم در مورد ترجمه های حسن مرتضوی و امثال او مطرح گردد و آن اینکه چنین ترجمه هایی که مفهوم و منظور مارکس را از درون تهی می کند، در واقع حداقل از سه جهت خود را در خدمت نظام سرمایه داری جمهوری اسلامی قرار می دهد. چگونه؟ بدین شکل که 1- همان طوری که در بالا نشان دادیم، این گونه ترجمه ها صرفاً باعث گیجی یا گمراهی خواننده شده و خواننده موضوع اصلی مورد نظر مارکس دستگیرش نمی شود، 2- اما وقتی همین ترجمه های بی فایده، چاپ و انتشار یافته - و با وجود اینکه خریداری آن ها در کتابفروشی ها آزاد است- اگر فردی به دلیلی توسط رژیم دستگیر شود، داشتنِ همین ترجمه های انحرافی که خریدشان هم آزاد است، به لیست جرایم فرد در بیدادگاه رژیم اضافه می شود، 3- ترجمه و چاپ و انتشار این گونه ترجمه ها تبدیل به ابزاری برای «دموکراتیک» نشان دادن جمهوری اسلامی در سطح بین المللی و به وِیژه نزد چپ های استالینیست/مانوئیست، بویژه حزب توده، اکثریت، حزب چپ و سوسیال دموکرات خارج شده است. از اینرو، جمهوری اسلامی نه تنها هم از توبره می خورد و هم از آخور، بلکه به ریش افکار عمومی چپ دنیا هم به این ترتیب می خندد.

 

سارا قاضی و یاشار آذری

30 ژوئیه 2022

8 مرداد 1401

 

 

 

 

 

 

آدرس اينترنتی کتابخانه: http://www.nashr.de

ايمل ياشار آذری:yasharazarri@gmail.com

مسئول نشر کارگری سوسياليستی: ياشار آذری